-
-
من باکمر تو در میان کردم دست
پنداشتمش که در میان چیزی هست
-
من در حالی که کمر به خدمت تو بسته بودم، شروع به کار کردم. تصور من این بود که میان ما چیزی (مهر و الفتی) وجود دارد.
-
-
-
پیداست از آن میان چو بربست کمر
تا من ز کمر چه طرف خواهم بربست
-
هر کسی که کمر به خدمت (تو) بسته باشد، در میان جمع متمایز است. تا ببینیم که من از خدمتگزاری تو (کمر به خدمت تو بستن) چه حاصل میکنم؟
-
من باکمر تو در میان کردم دست
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/من-باکمر-تو-در-میان-کردم-دست
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(1000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(1000 تومان)
دانلود متن شعر زیبای حافظ
از میان تصاویر زیر، عکس نوشتهی این شعر را انتخاب نمایید:
میان
- میان
- وسط، درون، داخل، بین
- کمر
- مخفف همیان، کیسه ای باشد طولانی که زر در آن کنند و بر کمر بندند.
- غلاف کارد و خنجر و شمشیر
- جمع. گروه . جماعت ، میان جمع و در میان جمع
کمر
- کمر
- میان، پشت، ناحیه ٔ کمری که معمولاً به نام کمر خوانده می شود، در قسمت جلو محدود به سطح داخلی تنه های مهره ٔ کمری است که در پشت امعاءو احشاء در ناحیه ٔ شکم قرار دارند و از قسمت خارج یا خلف ، عضله ٔ خارجی کمری و پوست بدن در این قسمت آن را محدود کرده است
- کمربند، آنچه آن را یک دور بر میان بندند از ابریشم و زر و نقره ، مانند حلقه و طوقی
- میانه و وسط کوه