-
-
من و انکار شراب این چه حکایت باشد
غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد
-
من و انکار کردن شرابخواری؟ این دیگر چه داستانی است؟ معمولا اینقدر عقل و شایستگی دارم (که منکر شراب نشوم )
-
-
-
تا به غایت ره میخانه نمی دانستم
ور نه مستوری ما تا به چه غایت باشد
-
راه میخانه را به تمامی بلد نبودم وگرنه دلیلی نداشت که پرهیزکاری پیشه کنم (دلیل اینکه پرهیزکاری کرده و شراب ننوشیده ام تنها این بوده که راه میخانه را نمیدانسته ام)
-
-
-
زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز
تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد
-
خودپسندی ونماز برای زاهد و مستی و نیاز برای من. تا ببینیم که تو از میان من و زاهد به کدامیک توجه میکنی
-
-
-
زاهد ار راه به رندی نبرد معذور است
عشق کاریست که موقوف هدایت باشد
-
اگر زاهد نتوانسته به عالم رندی راه یابد عذرش پذیرفتننی است چراکه عشق کاری است که لازمه آن هدایت شدن است ( )
-
-
-
من که شب ها ره تقوا زده ام با دف و چنگ
این زمان سر به ره آرم چه حکایت باشد
-
من که شبها با زدن چنگ و دف پارسایی را قلع و قمع کرده ام حالا بیایم سر به راه شوم؟! این دیگر چه حکایتی است؟
-
-
-
بنده پیر مغانم که ز جهلم برهاند
پیر ما هر چه کند عین عنایت باشد
-
نوکر پیر مغانم که مرا از نادانی نجات بخشید. مرشد و پیر ما هر کاری انجام دهد عین عنایت و توجه و التفات است.
-
-
-
دوش از این غصه نخفتم که رفیقی می گفت
حافظ ار مست بود جای شکایت باشد
-
دیشب از این غصه خوابم نمیبرد که دوستی میگفت اگر حافظ مست باشد جا دارد که از او گله و شکایت کنیم
-
من و انکار شراب این چه حکایت باشد
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/من-و-انکار-شراب-این-چه-حکایت-باشد
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3500 تومان)

دانلود متن شعر زیبای حافظ
از میان تصاویر زیر، عکس نوشتهی این شعر را انتخاب نمایید:
مستوری
- مستوری
- پوشیدگی
- پارسایی و نجابت
غایت
- غایت
- غایه
- نهایت
- هدف
رندی
- رند
- شخص حیلهگر و زیرک
- بیقید و لاابالی
چنگ
- چنگ
-
- از سازهای زهی باستانی ایران. در زمانهای قدیم، به جای سیمهای فلزی، از تارهای ابریشم بافته شده، برای ایجاد صدا، استفاده میشده است.
دف
- دف
-
- سازی کوبهای شامل حلقهای چوبی است که پوست نازکی بر آن کشیدهاند و با ضربههای انگشت مینوازند.
مغانم
- مغ
- مغان
- مغ به معنی پیشوای دین زرتشتی است و مغان، جمع آن. مغان در اصل قبیله ای از قوم ماد بودند که مقام روحانیت منحصراً به آنان تعلق داشت . آنگاه که آیین زرتشت بر نواحی غرب و جنوب ایران یعنی ماد و پارس مستولی شد مغان پیشوایان دیانت جدید شدند.