کاربردهای مغ (مغان)
-
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
-
حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است
بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
-
در این غوغا که کس کس را نپرسد
من از پیر مغان منت پذیرم
-
مغی در به روی از جهان بسته بود
بتی را به خدمت میان بسته بود
-
مغان که خدمت بت می کنند در فرخار
ندیده اند مگر دلبران بت رو را
-
بنده پیر مغانم که ز جهلم برهاند
پیر ما هر چه کند عین عنایت باشد
-
ببند ای مسلمان به شکرانه دست
که زنار مغ بر میانت نبست
-
ای گدای خانقه برجه که در دیر مغان
می دهند آبی که دل ها را توانگر می کنند
-
دگر رند مغ آتشی میزند
ندانم چراغ که بر می کند
-
ز کوی مغان رخ مگردان که آن جا
فروشند مفتاح مشکل گشایی
-
در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی