-
مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم
که پیش چشم بیمارت بمیرم
-
نصاب حسن در حد کمال است
زکاتم ده که مسکین و فقیرم
-
چو طفلان تا کی ای زاهد فریبی
به سیب بوستان و شهد و شیرم
-
چنان پر شد فضای سینه از دوست
که فکر خویش گم شد از ضمیرم
-
قدح پر کن که من در دولت عشق
جوان بخت جهانم گر چه پیرم
-
قراری بسته ام با می فروشان
که روز غم بجز ساغر نگیرم
-
مبادا جز حساب مطرب و می
اگر نقشی کشد کلک دبیرم
-
در این غوغا که کس کس را نپرسد
من از پیر مغان منت پذیرم
-
خوشا آن دم کز استغنای مستی
فراغت باشد از شاه و وزیرم
-
من آن مرغم که هر شام و سحرگاه
ز بام عرش می آید صفیرم
-
چو حافظ گنج او در سینه دارم
اگر چه مدعی بیند حقیرم
مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/مزن-بر-دل-ز-نوک-غمزه-تیرم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)

دانلود متن شعر زیبای حافظ
از میان تصاویر زیر، عکس نوشتهی این شعر را انتخاب نمایید:
غمزه
- غمزه
- اشاره با چشم و ابرو
- پلک زدن از روی ناز و کرشمه
- در اصطلاح عاشقان، کنایت از عدم التفات است.
- دراصطلاح تصوف، بمعنی فیض و جذبه ٔ باطن است که نسبت به سالک واقع شود.
حسن
- حُسن
- زیبایی
- نیکویی
- خوبی
قدح -ساغر
- پیاله
- جام
- پیغاله
- قدح
- ساغر
-
-
- کاسه ٔ خرد که در آن شراب خورند و آن از شیشه و بلور بوده است
کلک
- کلک
- نی
- قلم
مغان
- مغ
- مغان
- مغ به معنی پیشوای دین زرتشتی است و مغان، جمع آن. مغان در اصل قبیله ای از قوم ماد بودند که مقام روحانیت منحصراً به آنان تعلق داشت . آنگاه که آیین زرتشت بر نواحی غرب و جنوب ایران یعنی ماد و پارس مستولی شد مغان پیشوایان دیانت جدید شدند.
استغنای
- استغنا
- استغناء
- توانگری، بینیازی
مدعی
- مدعی
- ادعا کننده
- درخواست کننده
- بدخواه
- کسی که به ناحق ادعای فهم و دانش میکند
- لاف زن
- حقه باز
- معاند، مزاحم