-
کمان سخت که داد آن لطیف بازو را
که تیر غمزه تمامست صید آهو را
-
هزار صید دلت پیش تیر بازآید
بدین صفت که تو داری کمان ابرو را
-
تو خود به جوشن و برگستوان نه محتاجی
که روز معرکه بر خود زره کنی مو را
-
دیار هند و اقالیم ترک بسپارند
چو چشم ترک تو بینند و زلف هندو را
-
مغان که خدمت بت می کنند در فرخار
ندیده اند مگر دلبران بت رو را
-
حصار قلعه باغی به منجنیق مده
به بام قصر برافکن کمند گیسو را
-
مرا که عزلت عنقا گرفتمی همه عمر
چنان اسیر گرفتی که باز تیهو را
-
لبت بدیدم و لعلم بیوفتاد از چشم
سخن بگفتی و قیمت برفت لؤلؤ را
-
بهای روی تو بازار ماه و خور بشکست
چنان که معجز موسی طلسم جادو را
-
به رنج بردن بیهوده گنج نتوان برد
که بخت راست فضیلت نه زور بازو را
-
به عشق روی نکو دل کسی دهد سعدی
که احتمال کند خوی زشت نیکو را
کمان سخت که داد آن لطیف بازو را
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/کمان-سخت-که-داد-آن-لطیف-بازو-را
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
غمزه
- غمزه
- اشاره با چشم و ابرو
- پلک زدن از روی ناز و کرشمه
- در اصطلاح عاشقان، کنایت از عدم التفات است.
- دراصطلاح تصوف، بمعنی فیض و جذبه ٔ باطن است که نسبت به سالک واقع شود.
جوشن
- جوشن
- خفتان.سلاحی باشد غیر زره چه زره تمام از حلقه است و جوشن حلقه و تنگه ٔ آهن هم باشد.
مغان
- مغ
- مغان
- مغ به معنی پیشوای دین زرتشتی است و مغان، جمع آن. مغان در اصل قبیله ای از قوم ماد بودند که مقام روحانیت منحصراً به آنان تعلق داشت . آنگاه که آیین زرتشت بر نواحی غرب و جنوب ایران یعنی ماد و پارس مستولی شد مغان پیشوایان دیانت جدید شدند.