-
-
هر نکته ای که گفتم در وصف آن شمایل
هر کو شنید گفتا لله در قائل
-
هر نکتهای که در توصیف آن شکل و شمایل گفتم، هر کسی که آن نکتهها را شنید گفت: «خداوند به گوینده این نکته، خیر دهد»
-
-
-
تحصیل عشق و رندی آسان نمود اول
آخر بسوخت جانم در کسب این فضایل
-
در ابتدا به نظر میآمد که رسیدن به عشق و رندی ساده باشد. دست آخر جانم در راه کسب این فضیلتها، سوخت.
-
-
-
حلاج بر سر دار این نکته خوش سراید
از شافعی نپرسند امثال این مسائل
-
حلاج در بالای دار این نکته را خیلی خوب سرود: «این نوع مسائل را از کسی که پیرو مذهب شافعی است، سوال نمیکنند»
-
-
-
گفتم که کی ببخشی بر جان ناتوانم
گفت آن زمان که نبود جان در میانه حائل
-
گفتم که کی مرا بر این جان ناتوانم خواهی بخشید؟ پاسخ داد که «زمانی که جان میان ما مانع نباشد»
-
-
-
دل داده ام به یاری شوخی کشی نگاری
مرضیه السجایا محموده الخصائل
-
دل به یاری دادهام عشوهگر و زیبا، دارای عادات پسندیده و خصلتهای ستوده شده.
-
-
-
در عین گوشه گیری بودم چو چشم مستت
و اکنون شدم به مستان چون ابروی تو مایل
-
همانند چشم مست تو گوشهگیر بودم. هم اکنون مثل ابروی تو به چشمان مست تو گرایش پیدا کردهام.
-
-
-
از آب دیده صد ره طوفان نوح دیدم
و از لوح سینه نقشت هرگز نگشت زایل
-
از شدت بارش اشک چشمانم، صد بار گرفتار طوفان نوح شدم. ولی از صفحه سینهام، نقش تو پاک نشد.
-
-
-
ای دوست دست حافظ تعویذ چشم زخم است
یا رب ببینم آن را در گردنت حمایل
-
ای دوست! دست حافظ، ایمن کننده از چشم زخم است. الهی که آن را آویخته به دور گردن تو ببینم.
-
هر نکته ای که گفتم در وصف آن شمایل
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/هر-نکته-ای-که-گفتم-در-وصف-آن-شمایل
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4000 تومان)

دانلود متن شعر زیبای حافظ
از میان تصاویر زیر، عکس نوشتهی این شعر را انتخاب نمایید:
قائل
- قائل
- گوینده
در قائل
- دَرّ
- شیر، فراوانی شیر
- نیکی، نیکی بسیار
رندی
- رند
- شخص حیلهگر و زیرک
- بیقید و لاابالی
حلاج
- حلاج
-
- منصور حلاج، از عارفان و صوفیان قرن سوم بود. معروف ترین جمله او «انا الحق» (من حقیقت یا خدا هستم) را برخی نشانه از میان رفتن نفس که مانعی در برابر دریافت خدا است، تلقی کردند. اما بسیاری آن را نوعی دعوی خدایی دانستند وپس از شکنجه فراوان، او را دار زدند
شوخی
- شوخی
- شوخ
- بیادبی، بیحیایی
- گستاخی، بیباکی
- چرکی، پلیدی
- عشوهگری، ناز و دلربایی
تعویذ
- تعویذ
- پناه