-
نوفل ز چنین عتاب دلکش
شد نرم چنانکه موم از آتش
-
برجست و به عزم راه کوشید
شمشیر کشید و درع پوشید
-
صد مرد گزین کارزاری
پرنده چو مرغ در سواری
-
آراسته کرد و رفت پویان
چون شیر سیاه جنگ پویان
-
چون بر در آن قبیله زد گام
قاصد طلبید و داد پیغام
-
کاینک من و لشگری چو آتش
حاضر شده ایم تند و سرکش
-
لیلی به من آورید حالی
ورنه من و تیغ لاابالی
-
تا من بنوازشی که دانم
او را به سزای او رسانم
-
هم کشته تشنه آب یابد
هم آب رسان ثواب یابد
-
چون قاصد شد پیام او برد
شد شیشه مهر در میان خرد
-
دادند جواب کین نه راهست
لیلی نه گلیچه قرص ماهست
-
کس را سوی ماه دسترس نیست
نه کار تو کار هیچکس نیست
-
او را چه بری که آفتابست
تو دیو رجیم و او شهابست
-
شمشیر کشی کشیم در جنگ
قاروره زنی زنیم بر سنگ
-
قاصد چو شنید کام و ناکام
باز آمد و باز داد پیغام
-
بار دگرش به خشمناکی
فرمود که پای دار خاکی
-
کای بیخبران ز تیغ تیزم
فارغ ز هیون گرم خیزم
-
از راه کسی که موج دریاست
خیزید و گرنه فتنه برخاست
-
پیغام رسان او دگر بار
آورد پیام ناسزاوار
-
آن خشم چنان در او اثر کرد
کاتش ز دلش زبان بدر کرد
-
با لشکر خود کشیده شمشیر
افتاد در آن قبیله چون شیر
-
وایشان بهم آمدند چون کوه
برداشته نعره ای به انبوه
-
بر نوفلیان عنان گشادند
شمشیر به شیر در نهادند
-
دریای مصاف گشت جوشان
گشتند مبارزان خروشان
-
شمشیر ز خون جام بر دست
می کرد به جرعه خاک را مست
-
سر پنجه نیزه دلیران
پنجه شکن شتاب شیران
-
سر پنجه نیزه دلیران
پنجه شکن شتاب شیران
-
مرغان خدنگ تیز رفتار
برخوردن خون گشاده منقار
-
پولاده تیغ مغز پالای
سرهای سران فکنده بر پای
-
غریدن تازیان پرجوش
کر کرده سپهر و ماه را گوش
-
از صاعقه اجل که می جست
پولاد به سنگ در نمی رست
-
زوبین بلا سیاست انگیز
سر چون سر موی دیلمان تیز
-
خورشید درفش ده زبانه
چون صبح دریده ده نشانه
-
شیران سیاه در دریدن
دیوان سپید در دویدن
-
هرکس به مصاف در سواری
مجنون به حساب جان سپاری
-
هرکس فرسی به جنگ میراند
او جمله دعای صلح می خواند
-
هرکس طللی به تیغ می کشت
او خویشتن از دریغ می کشت
-
می کرد چو حاجیان طوافی
انگیخته صلحی از مصافی
-
گر شرم نیامدیش چون میغ
بر لشگر خویشتن زدی تیغ
-
گر طعنه زنش معاف کردی
با موکب خود مصاف کردی
-
گر خنده دشمنان ندیدی
اول سر دوستان بریدی
-
گر دست رسش بدی به تقدیر
برهم سپران خود زدی تیر
-
گر دل نزدیش پای پشتی
پشتی گر خویش را به کشتی
-
می بود در این سپاه جوشان
بر نصرت آن سپاه کوشان
-
اینجا به طلایه رخش رانده
وآنجا به یزک دعا نشانده
-
از قوم وی ار سری فتادی
بر دست برنده بوس دادی
-
وآن کشته که بد ز خیل یارش
می شست به چشم سیل بارش
-
کرده سر نیزه زین طرف راست
سر نیزه فتح از آنطرف خواست
-
گر لشگر او شدی قوی دست
هم تیر بریختی و هم شست
-
ور جانب یار او شدی چیر
غریدی از آن نشاط چون شیر
-
پرسید یکی که ای جوانمرد
کز دو زنی چو چرخ ناورد
-
ما از پی تو به جان سپاری
با خصم ترا چراست یاری
-
گفتا که چو خصم یار باشد
با تیغ مرا چکار باشد
-
با خصم نبرد خون توان کرد
با یار نبرد چون توان کرد
-
از معرکه ها جراحت آید
اینجا همه بوی راحت آید
-
آن جانب دست یار دارد
کس جانب یار خوار دارد؟
-
میل دل مهربانم آنجاست
آنجا که دلست جانم آنجاست
-
شرطت به پیش یار مردن
زو جان ستدن ز من سپردن
-
چون جان خود این چنین سپارم
بر جان شما چه رحمت آرم
-
نوفل به مصاف تیغ در دست
می کشت بسان پیل سرمست
-
می برد به هر طریده جانی
افکند به حمله جهانی
-
هرسو که طواف زد سر افشاند
هرجا که رسید جوی خون راند
-
وان تیغ زنان که لاف جستند
تا اول شب مصاف جستند
-
چون طره این کبود چنبر
بر جبهت روز ریخت عنبر
-
زاین گرجی طره برکشیده
شد روز چو طره سربریده
-
آن هردو سپه زهم بریدند
بر معرکه خوابگه گزیدند
-
چون مار سیاه مهره برچید
ضحاک سپیده دم بخندید
-
در دست مبارزان چالاک
شد نیزه بسان مار ضحاک
-
در گرد قبیله گاه لیلی
چون کوه رسیده بود خیلی
-
از پیش و پس قبیله یاران
کردند بسیج تیر باران
-
نوفل که سپاهی آنچنان دید
جز صلح دری زدن زیان دید
-
انگیخت میانجیی ز خویشان
تا صلح دهد میان ایشان
-
کاینجا نه حدیث تیغ بازیست
دلالگیی به دل نوازیست
-
از بهر پری زده جوانی
خواهم ز شما پری نشانی
-
وز خاصه خویشتن در اینکار
گنجینه فدا کنم به خروار
-
گر کردن این عمل صوابست
شیرین تر از این سخن جوابست
-
ور زانکه شکر نمی فروشید
در دادن سرکه هم مکوشید
-
چون راست نمی کنید کاری
شمشیر زدن چراست باری
-
چون کرد میانجی این سرآغاز
گشت آن دو سپه زیکدیگر باز
-
چون خواهش یکدگر شنیدند
از کینه کشی عنان کشیدند
-
صلح آمد دور باش در چنگ
تا از دو گروه دور شد جنگ
جنگ کردن نوفل با قبیله لیلی
نظامی
https://www.sherfarsi.ir/nezami/جنگ-کردن-نوفل-با-قبیله-لیلی
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(40500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(40500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(40500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(40500 تومان)