-
زرد قصب خاک برسم جهود
کاب چو موسی ید بیضا نمود
-
خاک به آن آب دوا ساخته
هر چه فرو برده برانداخته
-
نور سحر یافته میدان فراخ
سایه روی را به صبا داده شاخ
-
سایه گزیده لب خورشید را
شانه زده باد سر بید را
-
سایه و نور از علم شاخسار
رقص کنان بر طرف جویبار
-
عود شد آن خار که مقصود بود
آتش گل مجمر آن عود بود
-
گردن گل منبر بلبل شده
زلف بنفشه کمر گل شده
-
مرغ ز داود خوش آوازتر
گل ز نظامی شکر اندازتر
-
رایض من چون ادب آغاز کرد
از گره نه فلکم باز کرد
-
گرچه گره در گرهش بود جای
برنگرفت از سر این رشته پای
-
تا سر این رشته به جائی رسید
کان گره از رشته بخواهد برید
-
خواجه مع القصه که در بند ماست
گرچه خدا نیست خداوند ماست
-
شحنه راه دو جهان منست
گرنه چرا در غم جان منست
-
گرچه بسی ساز ندارد ز من
شفقت خود باز ندارد ز من
-
گشت چو من بی ادبی را غلام
آن ادب آموز مرا کرد رام
-
از چو منی سر به هزیمت نبرد
صحبت خاکی به غنیمت شمرد
-
روزی از این مصر زلیخا پناه
یوسفیی کرد و برون شد ز چاه
-
چشم شب از خواب چو بردوختند
چشم چراغ سحر افروختند
-
صبح چراغی سحر افروز شد
کحلی شب قرمزی روز شد
-
خواجه گریبان چراغی گرفت
دست من و دامن باغی گرفت
-
دامنم از خار غم آسوده کرد
تا به گریبان به گل آموده کرد
-
من چو لب لاله شده خنده ناک
جامه به صد جای چو گل کرده چاک
-
لاله دل خویش به جانم سپرد
گل کمر خود به میانم سپرد
-
گه چو می آلوده به خون آمدم
گه چو گل از پرده برون آمدم
-
گل به گل و شاخ به شاخ از شتاب
میشدم ایدون که شود نشو آب
-
تا علم عشق به جائی رسید
کز طرفی بوی وفائی رسید
-
نکته بادی بزبان فصیح
زنده دلم کرد چو باد مسیح
-
زیر زمین ریخت عماریم را
تک به صبا داد سواریم را
-
گفت فرود آی و ز خود دم مزن
ورنه فرود آرمت از خویشتن
-
منکه بر آن آب چو کشتی شدم
ساکن از آن باد بهشتی شدم
-
آب روان بود فرود آمدم
تشنه زبان بر لب رود آمدم
-
چشمه افروخته تر ز آفتاب
خضر به خضراش ندیده به خواب
-
خوابگهی بود سمنزار او
خواب کنان نرگس بیدار او
-
دایره خط سپهرش مقام
غالیه بوی بهشتش غلام
-
گل ز گریبان سمن کرده جای
خارکشان دامن گل زیر پای
-
آهو و روباه در آن مرغزار
نافه به گل داده و نیفه به خار
-
طوطی از آن گل که شکر خنده بود
بر سر سبزیش پر افکنده بود
-
تازه گیا طوطی شکر بدست
آهوکان از شکرش شیر مست
-
جلوه گر از حجله گلها شمال
گل شکر از شاخ گیاها غزال
-
خیری منشور مرکب شده
مروحه عنبر اشهب شده
-
خیری منشور مرکب شده
مروحه عنبر اشهب شده
-
سرمه بیننده چو نرگس نماش
سوسن افعی چو زمرد گیاش
-
قافله زن یاسمن و گل بهم
قافیه گو قمری و بلبل بهم
-
سوسن یکروزه عیسی زبان
داده به صبح از کف موسی نشان
-
فاخته فریادکنان صبحگاه
فاخته گون کرده فلک را به آه
-
باد نویسنده به دست امید
قصه گل بر ورق مشک بید
-
گه بسلام چمن آمد بهار
گه بسپاس آمد گل پیش خار
-
ترک سمن خیمه به صحرا زده
ماهچه خیمه به ثریا زده
-
لاله به آتشگه راز آمده
چون مغ هندو به نماز آمده
-
هندوک لاله و ترک سمن
سهل عرب بود و سهیل یمن
-
زورق باغ از علم سرخ و زرد
پنجره ها ساخته از لاجورد
-
آب ز نرمی شده قاقم نمای
طرفه بود قاقم سنجاب سای
-
شاخ ز نور فلک انگیخته
در قدم سایه درم ریخته
-
سایه سخن گو بلب آفتاب
زنده شده ریگ ز تسبیح آب
-
نسترن از بوسه سنبل به زخم
از مژه غنچه لب گل به زخم
-
ترکش خیری تهی از تیر خار
گاه سپر خواسته گه زینهار
-
سحر زده بید، به لرزه تنش
مجمر لاله شده دود افکنش
-
خواست پریدن چمن از چابکی
خواست چکیدن سمن از نارکی
-
نی به شکر خنده برون آمده
زرده گل نعل به خون آمده
-
آنگل خودرای که خودروی بود
از نفس باد سخن گوی بود
-
سبزتر از برگ ترنج آسمان
آمده نارنج به دست آن زمان
-
چون فلک آنجا علم آراسته
سبزه بکشتیش بدر خواسته
-
هر گره از رشته آن سبز خوان
جان زمین بود و دل آسمان
-
اختر سرسبز مگر بامداد
گفت زمین را که سرت سبز باد
-
یا فلک آنجا گذر آورده بود
سبزه به بیجاده گرو کرده بود
-
چشمه درفشنده تر از چشم حور
تا برد از چشمه خورشید نور
-
سبزه بر آن چشمه وضو ساخته
شکر وضو کرده و پرداخته
-
مرغ ز گل بوی سلیمان شنید
ناله داودی از آن برکشید
-
چنگل دراج به خون تذرو
سلسله آویخته در پای سرو
-
محضر منشور نویسان باغ
فتوی بلبل شده بر خون زاغ
-
بوم کز آن بوم شده پیکرش
سر دلش گشته قضای سرش
-
باد یمانی به سهیل نسیم
ساخته کیمخت زمین را ادیم
-
لاله ز تعجیل که بشتافته
از تپش دل خفقان یافته
-
سایه شمشاد شمایل پرست
سوی دل لاله فرو برده دست
-
ناخن سیمین سمن صبح فام
برده ز شب ناخنه شب تمام
-
صبح که شد یوسف زرین رسن
چاه کنان در زنخ یاسمن
خلوت اول در پرورش دل
نظامی
https://www.sherfarsi.ir/nezami/خلوت-اول-در-پرورش-دل
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(38000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(38000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(38000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(38000 تومان)
روباه
- روباه
- روبه
-
- جانوری است وحشی و گوشتخوار و پستاندار از خانواده ٔ سگ که حیله گری را بدان نسبت میدهند. روباه دارای پوستی نرم و پرمو و دمی بزرگ و انبوه است و برنگهای سرخ و خاکستری و سیاه و زرد دیده می شود. پوست این حیوان را آستر لباس می کنند و گاهی برای زینت بکار میرود.
قاقم
- قاقُم
-
- حیوان کوچکی است نظیر سمور و از موش بزرگتر وسفید و دمش کوتاه و سر دم آن سیاه . پوستش بغایت سفید و ملایم باشد و از آن پوستین میسازند.