کاربردهای قاقم
-
توزی و کتان به گرما پنج و شش
قندز و قاقم به سرما هفت و هشت
-
چو روباه و قاقم چو سنجاب نرم
چهارم سمورست کش موی گرم
-
ز سنجاب و قاقم ز موی سمور
ز گستردنیها و جام بلور
-
صبا از زلف و رویش حله پوش است
گهی قاقم گهی قندز فروش است
-
چو شد دوران سنجابی و شق دوز
سمور شب نهفت از قاقم روز
-
بهر موئی که تندی داشت چون شیر
هزاران موی قاقم داشت در زیر
-
مکن با این همه نرمی درشتی
که از قاقم نیاید خار پشتی
-
به فندق های سیمینش ده انگشت
که قاقم را ز رشک خویشتن کشت
-
سپید و نرم چون قاقم برو پشت
کشیده چون دم قاقم ده انگشت
-
طرفه آن شد که دختریست چو ماه
نرم و نازک چو خز و قاقم شاه
-
کوه قاقم زمین حواصل پوش
چرخ سنجاب درکشیده به دوش
-
سمور سیه روبه سرخ تیغ
همان قاقم و قندز بی دریغ
-
بلورین تن و قاقمی پشت او
به شکل دم قاقم انگشت او
-
ز قاقم نه چندان فرو بسته بند
که تقدیر آن کرد شاید که چند
-
آب ز نرمی شده قاقم نمای
طرفه بود قاقم سنجاب سای
-
روز و شب از قاقم و قندز جداست
این دله پیسه پلنگ اژدهاست
-
تا رباید کله قاقم برف از سر کوه
یزک تابش خورشید به یغما برخاست