-
اجری خور دسترنج خویشم
گر محتشمم ز گنج خویشم
-
زین سحر سحرگهی که رانم
مجموعه هفت سبع خوانم
-
سحری که چنین حلال باشد
منکر شدنش وبال باشد
-
در سحر سخن چنان تمامم
کایینه غیب گشت نامم
-
شمشیر زبانم از فصیحی
دارد سر معجز مسیحی
-
شمشیر زبانم از فصیحی
دارد سر معجز مسیحی
-
نطقم اثر آنچنان نماید
کز جذر اصم زبان گشاید
-
حرفم ز تبش چنان فروزد
کانگشت بر او نهی بسوزد
-
شعر آب ز جویبار من یافت
آوازه به روزگار من یافت
-
این بی نمکان که نان خورانند
در سایه من جهان خورانند
-
افکندن صید کار شیر است
روبه ز شکار شیر سیر است
-
از خوردن من به کام و حلقی
آن به که ز من خورند خلقی
-
حاسد ز قبول این روائی
دور از من و تو به ژاژ خائی
-
چون سایه شده به پیش من پست
تعریض مرا گرفته در دست
-
گر پیشه کنم غزل سرائی
او پیش نهد دغل درآئی
-
گر ساز کنم قصایدی چست
او باز کند قلایدی سست
-
بازم چو به نظم قصه راند
قصه چه کنم که قصه خواند
-
من سکه زنم به قالبی خوب
او نیز زند ولیک مقلوب
-
کپی همه آن کند که مردم
پیداست در آب تیره انجم
-
بر هر جسدی که تابد آن نور
از سایه خویش هست رنجور
-
سایه که نقیصه ساز مردست
در طنز گری گران نورداست
-
طنزی کند و ندارد آزرم
چون چشمش نیست کی بود شرم
-
پیغمبر کو نداشت سایه
آزاد نبود از این طلایه
-
دریای محیط را که پاکست
از چرک دهان سگ چه باکست
-
هرچند ز چشم زرد گوشان
سرخست رخم ز خون جوشان
-
چون بحر کنم کناره شوئی
اما نه ز روی تلخ روئی
-
زخمی چو چراغ می خورم چست
وز خنده چو شمع می شوم سست
-
چون آینه گر نه آهنینم
با سنگ دلان چرا نشینم
-
کان کندن من مبین که مردم
جان کندن خصم بین ز دردم
-
در منکر صنعتم بهی نیست
کالا شب چارشنبهی نیست
-
دزد در من به جای مزدست
بد گویدم ارچه بانگ دزدست
-
دزدان چو به کوی دزد جویند
در کوی دوند و دزد گویند
-
در دزدی من حلال بادش
بد گفتن من وبال باشد
-
بیند هنر و هنر نداند
بد می کند اینقدر نداند
-
گر با بصر است بی بصر باد
وز کور شد است کورتر باد
-
او دزدد و من گدازم از شرم
دزد افشاریست این نه آزرم
-
نی نی چو به کدیه دل نهاد است
گو خیزد و بیا که در گشاد است
-
آن کاوست نیازمند سودی
گر من بدمی چه چاره بودی
-
گنج دو جهان در آستینم
در دزدی مفلسی چه بینم
-
واجب صدقه ام به زیر دستان
گو خواه بدزد و خواه بستان
-
دریای در است و کان گنجم
از نقب زنان چگونه رنجم
-
گنجینه به بند می توان داشت
خوبی به سپند می توان داشت
-
مادر که سپندیار دادم
با درع سپندیار زادم
-
در خط نظامی ار نهی گام
بینی عدد هزار و یک نام
-
والیاس کالف بری ز لامش
هم با نود و نه است نامش
-
زینگونه هزار و یک حصارم
با صد کم یک سلیح دارم
-
هم فارغم از کشیدن رنج
هم ایمنم از بریدن گنج
-
گنجی که چنین حصار دارد
نقاب در او چکار دارد؟
-
اینست که گنج نیست بی مار
هرجا که رطب بود خار
-
هر ناموری که او جهانداشت
بدنام کنی ز همرهان داشت
-
یوسف که ز ماه عقد می بست
از حقد برادران نمی رست
-
عیسی که دمش نداشت دودی
می برد جفای هر جهودی
-
احمد که سرآمد عرب بود
هم خسته خار بولهب بود
-
دیر است که تا جهان چنین است
پی نیش مگس کم انگبین است
-
***
-
تا من منم از طریق زوری
نازرد زمن جناح موری
-
دری به خوشاب نشستم
شوریدن کار کس نجستم
-
زآنجا که نه من حریف خویم
در حق سگی بدی نگویم
-
بر فسق سگی که شیریم داد
(لاعیب له) دلیریم داد
-
دانم که غضب نهفته بهتر
وین گفته که شد نگفته بهتر
-
لیکن به حساب کاردانی
بی غیرتی است بی زبانی
-
آن کس که ز شهر آشنائیست
داند که متاع ما کجائیست
-
وانکو به کژی من کشد دست
خصمش نه منم که جز منی هست
-
خاموش دلا ز هرزه گوئی
می خور جگری به تازه روئی
-
چون گل به رحیل کوس می زن
بر دست کشنده بوس می زن
-
نان خورد ز خون خویش می دار
سر نیست کلاه پیش می دار
-
آزار کشی کن و میازار
کازرده تو به که خلق بازار
-
بر جوش دلا که وقت جوش است
گویای جهان چرا خموش است
-
میدان سخن مراست امروز
به زین سخنی کجاست امروز
در شکایت حسودان و منکران
نظامی
https://www.sherfarsi.ir/nezami/در-شکایت-حسودان-و-منکران
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(34500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(34500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(34500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(34500 تومان)
روبه
- روباه
- روبه
-
- جانوری است وحشی و گوشتخوار و پستاندار از خانواده ٔ سگ که حیله گری را بدان نسبت میدهند. روباه دارای پوستی نرم و پرمو و دمی بزرگ و انبوه است و برنگهای سرخ و خاکستری و سیاه و زرد دیده می شود. پوست این حیوان را آستر لباس می کنند و گاهی برای زینت بکار میرود.