-
-
لاله ای با نرگس پژمرده گفت
بین که ما رخساره چون افروختیم
-
گل لالهای به گل نرگس پژمردهای گفت: ببین که ما چگونه چهره خود را گلگون کردهایم.
-
-
-
گفت ما نیز آن متاع بی بدل
شب خریدیم و سحر بفروختیم
-
جواب داد که ما هم آن کالای بینظیر را شب خریدیم و سحرگاه آن را فروختیم.
-
-
-
آسمان روزی بیاموزد ترا
نکته هائی را که ما آموختیم
-
روزی روزگار، چیزهایی را که ما آموختیم، به تو هم میآموزد.
-
-
-
خرمی کردیم وقت خرمی
چون زمان سوختن شد سوختیم
-
در زمان خوشی، خوش گذراندیم. هنگامی هم که وقت سوختن رسید، سوختیم.
-
-
-
تا سفر کردیم بر ملک وجود
توشه پژمردگی اندوختیم
-
در سفرمان در سرزمین هستی، کولهباری از پژمردگی جمع کردیم.
-
-
-
درزی ایام زان ره میشکافت
آنچه را زین راه ما میدوختیم
-
آن چیزی که ما از این طرف میدوختیم، خیاط روزگار از سوی دیگر میشکافت
-
توشه پژمردگی
پروین
https://www.sherfarsi.ir/parvin/توشه-پژمردگی
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3000 تومان)
