نرگس

نرگس
نام گلی است خوشبو که ته و ساقه اش مانند پیاز است و بر سر گلی می آورد زرد یا بنفش
کنایه از چشم معشوق
1

کاربردهای نرگس

  • لاله ای با نرگس پژمرده گفت

    بین که ما رخساره چون افروختیم

  • کس به دور نرگست طرفی نبست از عافیت

    به که نفروشند مستوری به مستان شما

  • به یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کرد

    فریب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت

  • نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان

    نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست

  • صلاح از ما چه می جویی که مستان را صلا گفتیم

    به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتیم

  • بگشا به شیوه نرگس پرخواب مست را

    و از رشک چشم نرگس رعنا به خواب کن

  • می حرامست ولیکن تو بدین نرگس مست

    نگذاری که ز پیشت برود هشیاری

  • شیوه نرگس ببین نزد بنفشه نشین

    سوسن رعنا گزین زرد شقایق ببار

  • قدح از لاله بگیرد نرگس

    همه جا ساغر و صهبائی هست

  • چون غنچه گل قرابه پرداز شود

    نرگس به هوای می قدح ساز شود

  • دمی نرگس از خواب نوشین بشوی

    چو گلبن بخند و چو بلبل بگوی

  • گشت بیمار که چون چشم تو گردد نرگس

    شیوه تو نشدش حاصل و بیمار بماند

  • نرگس ار لاف زد از شیوه چشم تو مرنج

    نروند اهل نظر از پی نابینایی

  • چو نرگس چشم بخت از خواب برخاست

    حسدگو دشمنان را دیده بردوز

  • نرگس به جمازه بر نهد رخت

    شمشاد در افتد از سر تخت