-
خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت
به قصد جان من زار ناتوان انداخت
-
نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود
زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت
-
به یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کرد
فریب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت
-
شراب خورده و خوی کرده می روی به چمن
که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت
-
به بزمگاه چمن دوش مست بگذشتم
چو از دهان توام غنچه در گمان انداخت
-
بنفشه طره مفتول خود گره می زد
صبا حکایت زلف تو در میان انداخت
-
ز شرم آن که به روی تو نسبتش کردم
سمن به دست صبا خاک در دهان انداخت
-
من از ورع می و مطرب ندیدمی زین پیش
هوای مغبچگانم در این و آن انداخت
-
کنون به آب می لعل خرقه می شویم
نصیبه ازل از خود نمی توان انداخت
-
مگر گشایش حافظ در این خرابی بود
که بخشش ازلش در می مغان انداخت
-
جهان به کام من اکنون شود که دور زمان
مرا به بندگی خواجه جهان انداخت
فریب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/فریب-چشم-تو-صد-فتنه-در-جهان-انداخت
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
پیوند عاشق و معشوق را در آسمانها بسته اند و این دو از روز ازل دلشان به هم گره خورده است
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)

دانلود متن شعر زیبای حافظ
از میان تصاویر زیر، عکس نوشتهی این شعر را انتخاب نمایید:
شوخ
- شوخی
- شوخ
- بیادبی، بیحیایی
- گستاخی، بیباکی
- چرکی، پلیدی
- عشوهگری، ناز و دلربایی
فتنه
- فتنه
- آشوب، ستیزه، عذاب و رنج، شگفتی
کرشمه
- کرشمه
- غمزه
- ناز و عشوه
- اشاره با چشم و ابرو
نرگس
- نرگس
-
- نام گلی است خوشبو که ته و ساقه اش مانند پیاز است و بر سر گلی می آورد زرد یا بنفش
- کنایه از چشم معشوق
ارغوان
- ارغوان
-
-
- درختی است با گلهای سرخ رنگ
خوی
- خوی
- خیو
- عرق، خروج رطوبت بشکل قطره های بسیار کوچک از سطح خارجی هر چیزی
- تف، آب دهان
صبا
- صبا
- بادی است که از مابین مشرق و شمال وزد و باد برین هم همین است
طره
- طره
- کنارة هر چیزی ، حاشیه، حاشیه کتاب
- زلف ، موی پیشانی
- نقش و نگارجامه
- کنگره
بنفشه
- بنفشه
-
- گیاهی است کوتاه با ساقه های باریک و برگ های متناوب ، دارای پنج گلبرگ می باشد، گل هایش کوچک و به رنگ بنفش و زرد و سفید. این گل در بهار پیش از سایر گل ها می روید و بسیار خوشبو است .
میان
- میان
- وسط، درون، داخل، بین
- کمر
- مخفف همیان، کیسه ای باشد طولانی که زر در آن کنند و بر کمر بندند.
- غلاف کارد و خنجر و شمشیر
- جمع. گروه . جماعت ، میان جمع و در میان جمع
سمن
- یاسمن
- یاسمین
- سمن
- یاس
-
- درختچه ای از تیره ٔ زیتونیان که دارای گونه های برافراشته و یا بالارونده است . گلهایش درشت و معطر و به رنگهای سفید یا زرد و یا قرمز میباشد.
لعل
- لعل
-
- از سنگ های گرانبها به رنگ سرخ
ازل
- ازل
- همیشگی، زمانی که ابتدا ندارد
خرقه
- خِرقه
- لباسی که از وصله شدن تکه پارچههای گوناگون درست شده است. جامه مخصوص درویشان