کاربردهای خرقه
-
خرقه درویش ز درماندگی
گاه لحاف است و زمانی عباست
-
کنون به آب می لعل خرقه می شویم
نصیبه ازل از خود نمی توان انداخت
-
ما باده زیر خرقه نه امروز می خوریم
صد بار پیر میکده این ماجرا شنید
-
ابروی یار در نظر و خرقه سوخته
جامی به یاد گوشه محراب می زدم
-
اعتقادی بنما و بگذر بهر خدا
تا در این خرقه ندانی که چه نادرویشم
-
صوفی بیا که خرقه سالوس برکشیم
وین نقش زرق را خط بطلان به سر کشیم
-
از این مزوجه و خرقه نیک در تنگم
به یک کرشمه صوفی وشم قلندر کن
-
آلودگی خرقه خرابی جهان است
کو راهروی اهل دلی پاک سرشتی
-
بزرگان که نقد صفا داشتند
چنین خرقه زیر قبا داشتند
-
بر خاک فکنده خرقه زهد
و آتش زده در لباس طامات
-
ساقی اگر باده از این خم دهد
خرقه صوفی ببرد می فروش
-
چه خوب است تشریف میر ختن
وز او خوب تر خرقه خویشتن
-
بر من که صبوحی زده ام خرقه حرامست
ای مجلسیان راه خرابات کدامست
-
خیز تا خرقه صوفی به خرابات بریم
شطح و طامات به بازار خرافات بریم
-
که تا وجد را کارسازی کنم
به رقص آیم و خرقه بازی کنم
-
حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود
ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را
-
داشتم دلقی و صد عیب مرا می پوشید
خرقه رهن می و مطرب شد و زنار بماند
-
در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی
-
ای زاهد خرقه پوش تا کی
با عاشق خسته دل کنی جنگ
-
من خرقه فکنده ام ز عشقت
باشد که به وصل تو زنم چنگ
-
گفتم خاموش که اشارت خواجه علیه السلام به فقر طایفه ایست که مرد میدان رضااند و تسلیم تیر قضا نه اینان که خرقه ابرار پوشند و لقمه ادرار فروشند
-
قحط جود است آبروی خود نمی باید فروخت
باده و گل از بهای خرقه می باید خرید
-
خدا زان خرقه بیزار است صد بار
که صد بت باشدش در آستینی
-
گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن
شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت