-
-
گر من از سرزنش مدعیان اندیشم
شیوه مستی و رندی نرود از پیشم
-
اگر من هم از سرزنش مدعیان بترسم، عادت مستی و رندی، من را رها نخواهد کرد.
-
-
-
زهد رندان نوآموخته راهی به دهیست
من که بدنام جهانم چه صلاح اندیشم
-
پرهیزکاری رندان تازهکار، راه به جایی میبرد (تا حدودی ثمربخش است)، اما من که در دنیا به بدنامی شهرهام، چه چاره کنم؟
-
-
-
شاه شوریده سران خوان من بی سامان را
زان که در کم خردی از همه عالم بیشم
-
من که سر و سامانی ندارم را پادشاه سرگشتگان خطاب کن. چرا که از کم عقلی، سرآمد همه مردم عالم هستم.
-
-
-
بر جبین نقش کن از خون دل من خالی
تا بدانند که قربان تو کافرکیشم
-
با خون دل من، روی پیشانی خود خالی بکش. تا آگاه شوند که من قربانی تو (که کافر هستی) هستم.
-
-
-
اعتقادی بنما و بگذر بهر خدا
تا در این خرقه ندانی که چه نادرویشم
-
به من اعتماد کن و به خاطر خدا از من بگذر (من را زیاد بررسی نکن). تا نفهمی که من که لباس درویشی پوشیدهام، به چه اندازه از درویش مسلکی به دور هستم.
-
-
-
شعر خونبار من ای باد بدان یار رسان
که ز مژگان سیه بر رگ جان زد نیشم
-
ای باد! شعر خونبار من را به آن دوستی برسان که با مژگان سیاهش در رگ جان من نیش زد.
-
-
-
من اگر باده خورم ور نه چه کارم با کس
حافظ راز خود و عارف وقت خویشم
-
چه من شراب بخورم چه نخورم، کاری که به کار کسی ندارم. رازنگهدار خودم هستم و عارف «وقت» خودم هستم.
-
گر من از سرزنش مدعیان اندیشم
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/گر-من-از-سرزنش-مدعیان-اندیشم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3500 تومان)
دانلود متن شعر زیبای حافظ
از میان تصاویر زیر، عکس نوشتهی این شعر را انتخاب نمایید:
رندی-رندان
- رند
- شخص حیلهگر و زیرک
- بیقید و لاابالی
خرقه
- خِرقه
- لباسی که از وصله شدن تکه پارچههای گوناگون درست شده است. جامه مخصوص درویشان
وقت
- وقت
- حالی است که در سر بنده پدید میآید و او با آن حال آرام است. وقتی است که سکون بر عارف واجب است. از این رو میگویند «عارف ابن الوقت است» یعنی عارف، ظاهراً و باطناً تابع وقت است.
عارف
- عارف
- دانا و شناسنده.
- اصطلاح عرفانی: آنکه خدا او را بمرتبت شهود ذات و اسماء و صفات خود رسانیده باشد و این مقام بطریق حال و مکاشفه بر او ظاهر شده باشد نه بمجرد علم و معرفت حال