عارف

عارف
دانا و شناسنده.
اصطلاح عرفانی: آنکه خدا او را بمرتبت شهود ذات و اسماء و صفات خود رسانیده باشد و این مقام بطریق حال و مکاشفه بر او ظاهر شده باشد نه بمجرد علم و معرفت حال
1

کاربردهای عارف

  • من اگر باده خورم ور نه چه کارم با کس

    حافظ راز خود و عارف وقت خویشم

  • چشم کوته نظران بر ورق صورت خوبان

    خط همی بیند و عارف قلم صنع خدا را

  • عالم و عابد و صوفی همه طفلان رهند

    مرد اگر هست بجز عارف ربانی نیست

  • غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد

    ساقیا باده بده شادی آن کاین غم ازوست