به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/به-جهان-خرم-از-آنم-که-جهان-خرم-ازوست

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4000 تومان)

  1. به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست

    عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست

    به دلیل وجود کسی که دنیا از وجودش شاد است، من هم در جهان شادمان هستم. دوستدار همه دنیا هستم چرا که همه دنیا از آنِ اوست.

  2. به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح

    تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم ازوست

    ای دوست! قدر روح و لحظه بامدادی را که همانند عیسی جانبخش است، بدان. تا شاید بتوانی دلمردگی‌ات را برطرف کنی که این دم از او است.

  3. نه فلک راست مسلم نه ملک را حاصل

    آنچه در سرّ سویدای بنی آدم ازوست

    رازی که در دل انسان (توسط او) قرار داده شده است، قطعاً نه آسمان دارد و نه فرشته

  4. به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیست

    به ارادت ببرم درد که درمان هم ازوست

    هنگامی که محبوب، جام زهر می‌دهد، خوردن آن برایم دلپذیر است و با میل آن را خواهم خورد. درد او را با کمال میل تحمل می‌کنم چرا که درمانش هم از اوست.

  5. زخم خونینم اگر به نشود به باشد

    خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم ازوست

    اگر زخم خونین من خوب نشود، بهتر است. خوشا زخمی که هر لحظه او بر آن مرهم می‌گذارد.

  6. غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد

    ساقیا باده بده شادی آن کاین غم ازوست

    در پیش عارف، غم و شادی فرقی ندارند. ای ساقی! به شادی کسی که این غم از او در دل ما پدید آمده است، شراب بده!

  7. پادشاهی و گدایی بر ما یکسانست

    که برین در همه را پشت عبادت خم ازوست

    در پیش ما، پادشاهی و گدایی یکی هستند. چرا که از وجود اوست که در جلو این درگاه، کمر همه برای عبادت خم شده است.

  8. سعدیا گر بکند سیل فنا خانه دل

    دل قوی دار که بنیاد بقا محکم ازوست

    ای سعدی! اگر نابودی، همانند سیلی خانه دل را از جا بکند، نگران نباش چرا که ریشه جاودانگی توسط او محکم شده است.

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4000 تومان)

  • خرم

    خرم
    شاد، شادمان، خوشوقت
  • دم عیسی

    دم مسیحا
    انفاس عیسوی
    دم عیسی
    نفس عیسی مسیح که جانبخش و زنده کننده مردگان بوده است.
  • دم

    دم
    نفس
    گرما
    آه
    لحظه، هنگام
  • فلک

    فلک
    آسمان، سپهر، گردون
    فلکه ، چوبی که در وسط آن ریسمان کوتاهی بسته شده بود که پای مجرم را در آن می بستند و می زدند.
  • سویدای

    سُوَیدا
    نقطه ٔ سیاه که بر دل است
  • شاهد

    شاهد
    خوبروی، زیبا چهره
  • ارادت

    ارادت
    خواستن
    خواست ،میل، قصد
    علاقه مندی، سرسپردگی مرید به مرشد
    دوستی از روی اخلاص و بی ریایی
  • مرهم

    مرهم
    داروی نرم که برجراحت بندند.
  • ساقیا

    ساقی
    کسی که آب یا شراب به دیگران دهد.
  • عارف

    عارف
    دانا و شناسنده.
    اصطلاح عرفانی: آنکه خدا او را بمرتبت شهود ذات و اسماء و صفات خود رسانیده باشد و این مقام بطریق حال و مکاشفه بر او ظاهر شده باشد نه بمجرد علم و معرفت حال
  • باده

    باده
    شراب. به این دلیل شراب را باده نامیده‌اند که در سر باد غرور می‌اندازد.