-
-
به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست
-
به دلیل وجود کسی که دنیا از وجودش شاد است، من هم در جهان شادمان هستم. دوستدار همه دنیا هستم چرا که همه دنیا از آنِ اوست.
-
-
-
به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح
تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم ازوست
-
ای دوست! قدر روح و لحظه بامدادی را که همانند عیسی جانبخش است، بدان. تا شاید بتوانی دلمردگیات را برطرف کنی که این دم از او است.
-
-
-
نه فلک راست مسلم نه ملک را حاصل
آنچه در سرّ سویدای بنی آدم ازوست
-
رازی که در دل انسان (توسط او) قرار داده شده است، قطعاً نه آسمان دارد و نه فرشته
-
-
-
به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیست
به ارادت ببرم درد که درمان هم ازوست
-
هنگامی که محبوب، جام زهر میدهد، خوردن آن برایم دلپذیر است و با میل آن را خواهم خورد. درد او را با کمال میل تحمل میکنم چرا که درمانش هم از اوست.
-
-
-
زخم خونینم اگر به نشود به باشد
خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم ازوست
-
اگر زخم خونین من خوب نشود، بهتر است. خوشا زخمی که هر لحظه او بر آن مرهم میگذارد.
-
-
-
غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد
ساقیا باده بده شادی آن کاین غم ازوست
-
در پیش عارف، غم و شادی فرقی ندارند. ای ساقی! به شادی کسی که این غم از او در دل ما پدید آمده است، شراب بده!
-
-
-
پادشاهی و گدایی بر ما یکسانست
که برین در همه را پشت عبادت خم ازوست
-
در پیش ما، پادشاهی و گدایی یکی هستند. چرا که از وجود اوست که در جلو این درگاه، کمر همه برای عبادت خم شده است.
-
-
-
سعدیا گر بکند سیل فنا خانه دل
دل قوی دار که بنیاد بقا محکم ازوست
-
ای سعدی! اگر نابودی، همانند سیلی خانه دل را از جا بکند، نگران نباش چرا که ریشه جاودانگی توسط او محکم شده است.
-
به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/به-جهان-خرم-از-آنم-که-جهان-خرم-ازوست
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4000 تومان)
خرم
- خرم
- شاد، شادمان، خوشوقت
دم عیسی
- دم مسیحا
- انفاس عیسوی
- دم عیسی
- نفس عیسی مسیح که جانبخش و زنده کننده مردگان بوده است.
دم
- دم
- نفس
- گرما
- آه
- لحظه، هنگام
فلک
- فلک
- آسمان، سپهر، گردون
- فلکه ، چوبی که در وسط آن ریسمان کوتاهی بسته شده بود که پای مجرم را در آن می بستند و می زدند.
سویدای
- سُوَیدا
- نقطه ٔ سیاه که بر دل است
شاهد
- شاهد
- خوبروی، زیبا چهره
ارادت
- ارادت
- خواستن
- خواست ،میل، قصد
- علاقه مندی، سرسپردگی مرید به مرشد
- دوستی از روی اخلاص و بی ریایی
زهر
- زهر
- سم
- غصه
- خشم
مرهم
- مرهم
- داروی نرم که برجراحت بندند.
خنک
- خُنُک
- خوشا
ساقیا
- ساقی
- کسی که آب یا شراب به دیگران دهد.
عارف
- عارف
- دانا و شناسنده.
- اصطلاح عرفانی: آنکه خدا او را بمرتبت شهود ذات و اسماء و صفات خود رسانیده باشد و این مقام بطریق حال و مکاشفه بر او ظاهر شده باشد نه بمجرد علم و معرفت حال
باده
- باده
- شراب. به این دلیل شراب را باده نامیدهاند که در سر باد غرور میاندازد.