خُنُک

خُنُک
خوشا
1

کاربردهای خُنُک

  • خنک آن درد که یارم به عیادت به سر آید

    دردمندان به چنین درد نخواهند دوا را

  • خنک آن که آسایش مرد و زن

    گزیند بر آرایش خویشتن

  • به آخر ندیدی که بر باد رفت

    خنک آن که با دانش و داد رفت

  • زخم خونینم اگر به نشود به باشد

    خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم ازوست

  • خنک هوشیاران فرخنده بخت

    که پیش از دهل زن بسازند رخت