-
-
صلاح از ما چه می جویی که مستان را صلا گفتیم
به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتیم
-
از ما انتظار نداشته باش که مصلحت جو باشیم که ما مستان را به خوردن شراب دعوت کردهایم و در هنگام دور گرداندن چشمان خمارت (همانند دور گرداندن پیاله شراب توسط ساقی) با عافیت خداحافظی کردیم.
-
-
-
در میخانه ام بگشا که هیچ از خانقه نگشود
گرت باور بود ور نه سخن این بود و ما گفتیم
-
در میخانه را برای من باز کن که خانقاه هیچ گرهی از من را باز نکرد. میخواهی باور کن یا نکن، اصل کلام ما این بود که گفتیم.
-
-
-
من از چشم تو ای ساقی خراب افتاده ام لیکن
بلایی کز حبیب آید هزارش مرحبا گفتیم
-
ای ساقی! من مست چشمان تو شدهام ولی هر بلایی که از دوست بر ما نازل شود، ما به این بلا هزاران بار خوشامد میگوییم.
-
-
-
اگر بر من نبخشایی پشیمانی خوری آخر
به خاطر دار این معنی که در خدمت کجا گفتیم
-
اگر به من نبخشی، دست آخر پشیمان خواهی شد. یادت باشد که در خدمت تو این نکته را کی به تو گوشزد کردیم.
-
-
-
قدت گفتم که شمشاد است بس خجلت به بار آورد
که این نسبت چرا کردیم و این بهتان چرا گفتیم
-
گفتن این که قامت تو همانند شمشاد است، موجب شرمندگیام شد. که چرا این نسبت ناروا را به تو دادیم و چرا این سخن کذب را به زبان آوردیم!
-
-
-
جگر چون نافه ام خون گشت کم زینم نمی باید
جزای آن که با زلفت سخن از چین خطا گفتیم
-
جگرم همانند نافه آهوی ختایی خونین شد که سزاوار من چیزی کمتر از این نیست. این مجازات آن است که خطا کردیم و با زلف تو از (مشک) چین سخن گفتیم.
-
-
-
تو آتش گشتی ای حافظ ولی با یار درنگرفت
ز بدعهدی گل گویی حکایت با صبا گفتیم
-
ای حافظ تو به آتش تبدیل شدی (با شور و حرارت درد دل کردی) ولی این آتش در یارت اثری نگذاشت. مثل آنکه شکایت بیوفایی گل را به باد صبا گفته باشیم (کاری بیهوده کردیم).
-
صلاح از ما چه می جویی که مستان را صلا گفتیم
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/صلاح-از-ما-چه-می-جویی-که-مستان-را-صلا-گفتیم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3500 تومان)
دانلود متن شعر زیبای حافظ
از میان تصاویر زیر، عکس نوشتهی این شعر را انتخاب نمایید:
نرگس
- نرگس
-
- نام گلی است خوشبو که ته و ساقه اش مانند پیاز است و بر سر گلی می آورد زرد یا بنفش
- کنایه از چشم معشوق
صلا
- صلا
- صلاء
- آواز دادن و دعوت مردم برای خوردن طعام یا انجام نماز.
صلاح
- صلاح
- نیکی، مصلحت، بسامانی
- شایستگی، اهلیت
- نیک شدن، اصلاح شدن
خانقه
- خانگه
- خانقه
- خانقاه . خانقه . مخفف خانگاه
- عالم . دنیا
ساقی
- ساقی
- کسی که آب یا شراب به دیگران دهد.
مرحبا
- مرحبا
- آفرین
- خوش آمدی ! خیر مقدم ! بفرما!
صبا
- صبا
- بادی است که از مابین مشرق و شمال وزد و باد برین هم همین است