-
-
ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می رود
وان دل که با خود داشتم با دلستانم می رود
-
ای شتربان، آهسته برو که مایه آرامش جانم میرود. آن دلی داشتم، همراه با دلستانم میرود.
-
-
-
من مانده ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او در استخوانم می رود
-
من توسط او ترک شدهام و از او جدا افتادهام. درمانده و رنجور از او شدهام. انگار که دور از او، نیشی در استخوانم فرو میرود.
-
-
-
گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون
پنهان نمی ماند که خون بر آستانم می رود
-
با خود گفتم که با حیله و جادو، زخم درونم را پنهان کنم. این زخم پنهان نمیماند چرا که خونم تا درگاه خانه، جاری شده است.
-
-
-
محمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروان
کز عشق آن سرو روان گویی روانم می رود
-
ای ساربان، کجاوه را نگه دار و در کاروان تعجیل نکن که از عشق آن کسی که همچون سروی است که راه میرود، انگار که جانم دارد از تنم بیرون میآید.
-
-
-
او می رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان
دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم می رود
-
او دامن کشان میرود. من در حال خوردن زهر تنهایی هستم. دیگر سراغی از من نگیر که نشانه دلم میرود.
-
-
-
برگشت یار سرکشم بگذاشت عیش ناخوشم
چون مجمری پرآتشم کز سر دخانم می رود
-
یار سرکش من برگشت و برای من زندگی ناخوشی باقی گذاشت. همانند آتشدانی پر از آتش هستم که از سرش دود بلند میشود.
-
-
-
با آن همه بیداد او وین عهد بی بنیاد او
در سینه دارم یاد او یا بر زبانم می رود
-
با آن همه بیداد و بیمهری و سست پیمانیاش، یا در دلم به یاد او هستم و یا نام او بر زبانم جاری است.
-
-
-
بازآی و بر چشمم نشین ای دلستان نازنین
کآشوب و فریاد از زمین بر آسمانم می رود
-
ای دلربای نازنین، برگرد و بر تخم چشم من بشین. چرا که آه و فریاد من از زمین به آسمان میرسد.
-
-
-
شب تا سحر می نغنوم و اندرز کس می نشنوم
وین ره نه قاصد می روم کز کف عنانم می رود
-
شب تا سحرگاه خواب به چشمانم نمیآید. پند کسی را گوش نمیکنم. با اینکه دارم راه میروم، قصد جایی را ندارم، بلکه اختیارم از دست خودم خارج شده است و بیاختیار دارم راه میسپارم.
-
-
-
گفتم بگریم تا ابل چون خر فروماند به گل
وین نیز نتوانم که دل با کاروانم می رود
-
با خودم گفتم که خوب است که گریه کنم تا شتر همانند خر در گل فرو بماند. حتی این کار را هم نمیتوانم انجام دهم چرا که دلم (یا معشوقم) با کاروان است.
-
-
-
صبر از وصال یار من برگشتن از دلدار من
گر چه نباشد کار من هم کار از آنم می رود
-
اگر چه صبر کردن برای وصال یارم و برگشتن از دلدارم، کار من نیست ولی کارم از این طریق برآورده میشود.
-
-
-
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود
-
به گونههای مختلفی از خارج شدن جان از تن، سخن گفتهاند. من با چشم خودم دیدم که جانم (جانانم) میرود.
-
-
-
سعدی فغان از دست ما لایق نبود ای بی وفا
طاقت نمیارم جفا کار از فغانم می رود
-
سعدی! ای بیوفا! آه و ناله از دست ما سزاوار نبود. طاقت جفای یار را ندارم. با ناله کردن کارم درست میشود.
-
ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می رود
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/ای-ساربان-آهسته-رو-کآرام-جانم-می-رود
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6500 تومان)
ساربان-ساروان
- ساربان
- ساروان
- شتربان. محافظت کننده و نگاه دارنده ٔ شتر
مهجور
- مهجور
- هذیان
- جدامانده
- بیبهره
- شتر نری که گردن آن را بر پای وی بسته باشند. شتری که با هجار بسته شده باشد
نیرنگ
- نیرنگ
- سحر و افسون و جادو.
- شعبده
- حیله
- تدبیر و چاره گری
- طرح اولیهی نقاشی
سرو
- سرو
- درختی است همواره سبز که در سه نوع است: سرو ناز که شاخهایش متمایل است ، سرو آزاد که شاخهایش راست رسته باشد و سرو سهی که دو شاخه راست رسته دارد.
محمل
- محمل
- کجاوه، تخت روان، از وسایل سفر که بر پشت یک شتر میگذارند
دامن کشان
- دامن کشان
- آنکه از روی ناز و غرور و تکبر حرکت کند؛ رونده به نازوخرام
مجمری
- مجمر
- آتشدان، عودسوز. آتشدانی که در آن عود و عنبر و... را در آن میسوزانند.
عیش
- عیش
- زندگانی
- معاش
- خوشی
می نغنوم
- نغنویدن
- نخوابیدن
عنانم
- عنان
- لگام، افسار، دهنه
ابل
- ابل
- شتر
فغان
- فغان
- افغان
- کلمه تاسف یعنی آه، دریغا
- ناله و فریاد و زاری
- بانگ و شور و غوغا