فغان

فغان
افغان
کلمه تاسف یعنی آه، دریغا
ناله و فریاد و زاری
بانگ و شور و غوغا
1

کاربردهای فغان

  • فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب

    چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را

  • نه مردی گر به شمشیر از جفای دوست برگردی

    دهل را کاندرون بادست ز انگشتی فغان دارد

  • سعدی فغان از دست ما لایق نبود ای بی وفا

    طاقت نمیارم جفا کار از فغانم می رود

  • ایمنی از خروش من گر به جهان دراوفتد

    فارغی از فغان من گر به فلک رسانمش

  • مشت زنی را حکایت کنند که از دهر مخالف بفغان آمده بود و خلق فراخ از دست تنگ بجان رسیده شکایت پیش پدر برد و اجازت خواست که عزم سفر دارم مگر بقوت بازو دامن کامی فراچنگ آرم