-
-
یکی در بیان سگی تشنه یافت
برون از رمق در حیاتش نیافت
-
شخصی در بیابان، سگی تشنه را دید که چیزی جز رمق در حیات او پیدا نکرد (از جان او تنها رمقی باقی مانده بود)
-
-
-
کله دلو کرد آن پسندیده کیش
چو حبل اندر آن بست دستار خویش
-
آن شخص نیک مرام، کلاهش را به دلوی تبدیل کرد و عمامهاش را همانند ریسمانی به آن (کلاهش=دلو) بست.
-
-
-
به خدمت میان بست و بازو گشاد
سگ ناتوان را دمی آب داد
-
کمربندش را برای خدمتگزاری بست و بازویش را باز کرد (=گشاده دستی کرد) و به سگ ناتوان مقداری آب داد.
-
-
-
خبر داد پیغمبر از حال مرد
که داور گناهان از او عفو کرد
-
پیامبر از احوالات آن مرد آگاهی داد که خداوند گناهان او را بخشید.
-
-
-
الا گر جفا کردی اندیشه کن
وفا پیش گیر و کرم پیشه کن
-
هشدار! که اگر ستم نمودی، باید نگران باشی، باید راه وفاداری در پیش بگیری و سخاوت پیشه کنی.
-
-
-
یکی با سگی نیکویی گم نکرد
کجا گم شود خیر با نیکمرد
-
یک بار احسان در حق سگی، بیفایده نبود. کی خیر رسانیدن به انسانی نیک، بیفایده است؟ (بی فایده نیست)
-
-
-
کرم کن چنان کت برآید زدست
جهانبان در خیر بر کس نبست
-
آنچنان احسان کن که از دستت برمیآید. خداوند در خیر رسانیدن را بر کسی نبسته است.
-
-
-
به قنطار زر بخش کردن ز گنج
نباشد چو قیراطی از دسترنج
-
صدها رطل طلا را از گنج خود بخشیدن، به اندازه بخشیدن یک قیراط از دسترنج خود شخص، ارزش ندارد.
-
-
-
برد هر کسی بار در خورد زور
گران است پای ملخ پیش مور
-
هر کسی به اندازه توان خود، بار میبرد. برای مورچه، پای ملخ سنگین است.
-
باب دوم در احسان حکایت یازدهم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/باب-دوم-در-احسان-حکایت-یازدهم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
رمق
- رمق
- باقی جان
دستار
- دستار
- عمامه ، پارچه ای که به دور سر پیچند.
حبل
- حبل
- طناب، ریسمان
میان
- میان
- وسط، درون، داخل، بین
- کمر
- مخفف همیان، کیسه ای باشد طولانی که زر در آن کنند و بر کمر بندند.
- غلاف کارد و خنجر و شمشیر
- جمع. گروه . جماعت ، میان جمع و در میان جمع
الا
- الا
- هان! بدان و آگاه باش
قنطار
- قنطار
- واحد وزن معادل حدود یکصد رطل
- مال بسیار و پوست گاو که پر از زر باشد.
گران
- گران
- سنگین، پربها، بسیار، بزرگ
- سخت و ناگوار