-
-
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ گریه خیزد روز وداع یاران
-
بگذار تا همانند بارش ابر در فصل بهار، گریه کنم؛ چرا که در روز خداحافظی دوستان، حتی سنگ هم به گریه میافتد
-
-
-
هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد
داند که سخت باشد قطع امیدواران
-
هر کسی که یک روز تلخی دوری را چشیده باشد، میداند که قطع امید کردن، سخت است.
-
-
-
با ساربان بگویید احوال آب چشمم
تا بر شتر نبندد محمل به روز باران
-
اوضاع و وضعیت اشکانم را به شتربان بگویید تا در روزی که باران اشکهایم میبارد کجاوه را روی شتر نبندد (در اثر اشکهایم زمین گل آلود شده است و زمینه برای شروع سفر، مهیا نیست)
-
-
-
بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت
گردان چو در قیامت چشم گناهکاران
-
در چشم ما، اشک حسرت باقی گذاشتند؛ و همانند چشم گناهکاران که در روز قیامت با حسرت میچرخد، چشم ما را در حسرت گذاشتند.
-
-
-
ای صبح شب نشینان جانم به طاقت آمد
از بس که دیر ماندی چون شام روزه داران
-
هان ای بامداد شب زندهداران! از بس که همانند شب روزه داران آمدنت به طول کشید، جانم به لبم رسید و طاقتم سرآمد
-
-
-
چندین که برشمردم از ماجرای عشقت
اندوه دل نگفتم الا یک از هزاران
-
همهی اینهایی که از سختیها و ماجراهای عشق تو بازگو کردم، حتی یک هزارم غصه دلم هم نبود!
-
-
-
سعدی به روزگاران مهری نشسته در دل
بیرون نمی توان کرد الا به روزگاران
-
ای سعدی! در طی روزهای زیاد، محبت کسی به دل تو نشسته است. بنابراین بیرون رفتن این محبت از دلت هم روزهای زیادی طول میکشد.
-
-
-
چندت کنم حکایت شرح این قدر کفایت
باقی نمی توان گفت الا به غمگساران
-
چقدر برایت داستان عشق خود را بازگو کنم؟! همین اندازه که برایت شرح دادم، کافی است. بقیه غم و غصه و داستان عشقم را فقط میتوانم به غمخواران بگویم.
-
بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/بگذار-تا-بگرییم-چون-ابر-در-بهاران
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4000 تومان)