-
شنیدم که در دشت صنعا جنید
سگی دید بر کنده دندان صید
-
ز نیروی سر پنجه شیر گیر
فرومانده عاجز چو روباه پیر
-
پس از غرم و آهو گرفتن به پی
لگد خوردی از گوسفندان حی
-
چو مسکین و بی طاقتش دید و ریش
بدو داد یک نیمه از زاد خویش
-
شنیدم که می گفت و خوش می گریست
که داند که بهتر ز ما هر دو کیست
-
به ظاهر من امروز از این بهترم
دگر تا چه راند قضا بر سرم
-
گرم پای ایمان نلغزد ز جای
به سر بر نهم تاج عفو خدای
-
وگر کسوت معرفت در برم
نماند به بسیار از این کمترم
-
که سگ با همه زشت نامی چو مرد
مر او را به دوزخ نخواهند برد
-
ره این است سعدی که مردان راه
به عزت نکردند در خود نگاه
-
ازان بر ملایک شرف داشتند
که خود را به از سگ نپنداشتند
حکایت جنید و سیرت او در تواضع
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/حکایت-جنید-و-سیرت-او-در-تواضع
روباه
- روباه
- روبه
-
- جانوری است وحشی و گوشتخوار و پستاندار از خانواده ٔ سگ که حیله گری را بدان نسبت میدهند. روباه دارای پوستی نرم و پرمو و دمی بزرگ و انبوه است و برنگهای سرخ و خاکستری و سیاه و زرد دیده می شود. پوست این حیوان را آستر لباس می کنند و گاهی برای زینت بکار میرود.