حکایت در شناختن دوست و دشمن را
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/حکایت-در-شناختن-دوست-و-دشمن-را

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (8000 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (8000 تومان)

  1. شنیدم که دارای فرخ تبار

    ز لشکر جدا ماند روز شکار

  2. دوان آمدش گله بانی به پیش

    بدل گفت دارای فرخنده کیش

  3. مگر دشمن است این که آمد به جنگ

    ز دورش بدوزم به تیر خدنگ

  4. کمان کیانی به زه راست کرد

    به یک دم وجودش عدم خواست کرد

  5. بگفت ای خداوند ایران و تور

    که چشم بد از روزگار تو دور

  6. من آنم که اسبان شه پرورم

    به خدمت بدین مرغزار اندرم

  7. ملک را دل رفته آمد بجای

    بخندید و گفت ای نکوهیده رای

  8. تو را یاوری کرد فرخ سروش

    وگر نه زه آورده بودم به گوش

  9. نگهبان مرعی بخندید و گفت

    نصیحت ز منعم نباید نهفت

  10. نه تدبیر محمود و رای نکوست

    که دشمن نداند شهنشه ز دوست

  11. چنان است در مهتری شرط زیست

    که هر کهتری را بدانی که کیست

  12. مرا بارها در حضر دیده ای

    ز خیل و چراگاه پرسیده ای

  13. کنونت به مهر آمدم پیشباز

    نمی دانیم از بداندیش باز

  14. توانم من ای نامور شهریار

    که اسبی برون آرم از صد هزار

  15. مرا گله بانی به عقل است و رای

    تو هم گله خویش داری بپای

  16. در آن تخت و ملک از خلل غم بود

    که تدبیر شاه از شبان کم بود

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (8000 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (8000 تومان)
حکایت در شناختن دوست و دشمن را

  • سروش

    سروش
    فرشته پیام آور
    نام روز هفدهم باشد از هر ماه شمسی
    آواز خوش و نغمه
    وحی، الهام