سروش

سروش
فرشته پیام آور
نام روز هفدهم باشد از هر ماه شمسی
آواز خوش و نغمه
وحی، الهام

ایزد سروش

سرئوشه در اوستا بمعنی اطاعت و فرمانبرداری و مخصوصاً پیروی از اوامر خداوندی است و آن از ریشه ٔ اوستائی سرو (سرو) بمعنی شنیدن آمده . در گاتها بیشتر سرئوشه بهمین معنی یاد شده (یسنا 44 قطعه ٔ 16، یسنا 45 قطعه ٔ 5 و جز آن ) و نیز در دیگر بخشهای اوستا بدین معنی بارها آمده و همچنین در اوستا سرئوشه بعنوان علم برای فرشته ای یاد شده و او مقامی مهم دارد و به صفت «مهین » و «بزرگ » متصف گردیده است (گاتها یسنا 33 قطعه ٔ 5).

 وی مظهر اطاعت و نماینده ٔ صفت رضا و تسلیم دربرابر اوامر اهورایی است . سروش از جهت مقام با مهر برابر است و گاه او را در جزو امشاسپندان محسوب دارند. در ادبیات متأخر زرتشتی سروش از فرشتگانی است که در روز رستاخیز به کار حساب و میزان گماشته خواهد شد و از گاتها نیز برمی آید که این فرشته در اعمال روزجزا دخالت دارد (یسنا 43 قطعه ٔ 12). 

ایزد سروش بر فراز کوه البرز کاخی دارد، با یک‌هزار ستون که به خودی خود روشن است و ستاره‌نشان (یسنه ۵۷، بند ۱۰).گردونهٔ او را در آسمان،چهار اسب نر درخشان و تیزرو با سم‌های زرین می‌رانند.هیچ موجودی از ایشان پیشی نمی‌گیرد و بدین‌گونه است که او دشمنان خود را در هر کجا که باشند، دستگیر می‌کند.سروش همیشه بیدار است و هرگز به خواب نمی رود و مخلوقات مزدا را پاسبانی می کند و برای محافظت نوع بشر هر روز و هر شب،سه بار به دور زمین می گردد.نماد مادی سروش خروس نام نهاده شده که با بانگ بامدادی خود مردم را از پی ستایش خداوند بخواند.در مجموعه ی یشت ها، یشت یازدهم برای سروش است.

برخی از صفات سروش در اوستا به قرار زیر است: قوی بازو ،چست و چالاک ، چابک ترین در میان جوانان ، شهریار جهان، دارنده ی سلاح سخت ، دارای سلاح آخته ، دارای ابزار مینوی یعنی "اهونور"، "یسنوکرتی" و "فشوشومانتره"،"تنومانتره" یعنی دارای پیکری با کلام مقدس ، پاک ترین و رد (:سرور) پاکی ،  دارای اندیشه ای والا ، خوش سخن ، نگهبان آفریدگان، پاسبان سرار گیتی و پناه دهنده ی بینوایان .
سروش در میان ایزدان نخستین کسی است که زبان به ستایش خداوند و نیایش امشاسپندان گشود. نخستین کسی که مراسم مذهبی به جای آورد و پنج گاتهای زرتشت را بسرود.ایزد سروش بر آن است تا  نیروهای اهریمنی چون "خشم"،  "کنده یا مستی" ، "بوشاسپ یا خواب و تنبلی" (و مهمتر از همه " دروغ" را  از میان ببرد.
سروش نابود کننده ی دیو آز و خشم است و به همراه مهر و رشن (دو ایزد باستانی ایرانیان)  اعمال انسان ها را سنجیده و به نیکو کاران پاداش و به بدکاران کیفر می دهد. او فرمانروا و دهبد جهان است .بر تمامی ارزه (کشور غربی) و سوه (کشور شرقی) فرمانروایی دارد. او نگهبان تن در جهان است و برای نگهبانی آفریدگان،همواره بیدار و هوشیار بر گرد جهان می گردد.هفدهمین روز هر ماه به نام ایزد سروش به عنوان پیام آور غیب و پیک ایزدی شناخته می شود.

در کتب متأخر زرتشتی و فرهنگهای فارسی سروش پیک ایزدی و حامل وحی خوانده شده ، از اینرو در کتابهای فارسی او را با جبرائیل سامی یکی دانسته اند. 

جشن سروشگان

محافظت روز هفدهم هر ماه به سروش ایزد سپرده شده است. جشنی به نام جشن سروشگان در این روز برگزار میشود. بیرونی در فهرست روزهای ایرانی (آثارالباقیه ) روز مزبور را «سروش » و در سغدی «سرش » و در  خوارزمی «اسروف » یاد کرده . در زبان فارسی گاه «سروش » به فرشته ٔ مذکور اطلاق شده است.

حق تعالی سی وپنج سروش آفریده است از آن جمله سی نفر آنانند که روزهای سی گانه ٔ هر ماه از ماههای شمسی به نام ایشان موسوم گشته و پنج نفر دیگر آنکه پنجه ٔ دزدیده که خمسه ٔ مسترقه باشد به نام آنهاست و از جمله ٔ آن سی سروش دوازده نفرند که ماههای دوازده گانه ٔ سال شمسی به نام ایشان موسوم شده و هر یک از این دوازده سروش به تدبیر امور و مصالح ماهی که هم نام اوست معین است و همچنین تدبیر امور و مصالحی که درهر یک از روزهای سی گانه واقع میشود حواله به سروشی است که آن روز به نام او موسوم است ، و این سروشها که به تدبیر روزها قیام دارند کارکنان سروشهایی اند که به تدبیر ماهها اقدام می نمایند. پس هر روزی که به نام آن ماه موسوم باشد سروشی که آن ماه به نام اوست و تدبیر و مصالح آن روز بدو مقرر است خود هم به تدبیر و مصالح آن روز می پردازد. و بنابراین بجهت شرف آن روز را عید کنند و جشن سازند و نیز هر کدام از سروشها به محافظت جوهری و عنصری مقرر است ، چنانکه خرداد بر آب موکل است و اردیبهشت بر آتش و مرداد بر اشجار و باقی سروشها به محافظت آنچه در ذیل نام آن سروش مقرر است

نام ملکی نیز هست که ریاست بندگان بدست اوست و تدبیر امور و مصالحی که در روز سروش واقع میشود بدو متعلق است .

سروش در شاهنامه

سروش و جشن سروشگان-در شاهنامه اولین موجود ماوراءالطبیعى است که دربخش اساطیرى شاهنامه، یعنى داستان کیومرث به‏صورت پرى پلنگینه‏ پوش بر کیومرث آشکار می‏شود و او را از توطئه اهریمن و خزروان دیو آگاه می‏سازد و به نبرد با اهریمن  برمی ‏انگیزد و پس از کشته‏ شدن سیامک بازهم بر کیومرث ظهور می‏کند و او را به ترک سوک یکساله فرا می‏خواند و به نبرد با اهریمنان و دیوان، یعنى تداوم مبارزه،دعوت می‏کند.

اگرچه فردوسى در این مورد به شکل سروش اشاره نمی‏کند، اما از سیاق سخن و گفتگوى او با کیومرث چنین بر می ‏آید که سروش در پیکر انسانى زیبا بر وى ظاهر شده است، همچنان که بر فریدون نیز به همین صورت جلوه می ‏کند و او را از کشتن ضحاک باز مى‏دارد، اما دقیق‏ترین تغییر چهره سروش وقتى است که به هیأت انسانى خداپرست  و نیکخواه با مویى همچون مشک که تا پایش فروهشته است و رویى همچون حور بهشتى (که یادآور پرى پلنگینه‏پوش یا زیبارویى با جامه‏اى از پوست پلنگ در داستان کیومرث است) به نزد فریدون مى‏آید و به او افسونگرى و شناخت نیک و بد را مى‏آموزد تا او را قادر سازد که کلید بندها را بداند و افسون‏ها را بگشاید.

فریدون پس از این دیدارتن خود را پرتوان و دولت خویش را بیدار مى‏یابد.  سروش یک بار هم در پیکر موبدى در رؤیاى سام آشکار مى‏شود و او را به باز آوردن زال فرامى ‏خواند و در کین ‏خواهى از کشندگان سیاوش نیز باز در خواب بر گودرز آشکار مى‏شودو او را از جایگاه کیخسرو آگاه می ‏کند و در همین اوان بر هوم زاهد نیز جلوه مى‏کند.در هنگامى که خسروپرویز از بهرام چوبین گریخت و به کوه پناه برد و از خداوندجهان یارى خواست، سروش به پیکر انسانى سوار بر اسبى خنگ درحالی ‏که جامه‏اى سبز برتن داشت به نزد خسروپرویز آمد و او را از میان دشمنان عبور داد و به وى مژده سلطنت بخشید.

1

کاربردهای سروش

  • چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب

    سروش عالم غیبم چه مژده ها دادست

  • ز فکر تفرقه بازآی تا شوی مجموع

    به حکم آن که چو شد اهرمن سروش آمد

  • بجز ثنای جلالش مساز ورد ضمیر

    که هست گوش دلش محرم پیام سروش

  • لطف الهی بکند کار خویش

    مژده رحمت برساند سروش

  • تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی

    گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

  • در راه عشق وسوسه اهرمن بسیست

    پیش آی و گوش دل به پیام سروش کن

  • بیا که دوش به مستی سروش عالم غیب

    نوید داد که عام است فیض رحمت او

  • فرشته ای به حقیقت سروش عالم غیب

    که روضه کرمش نکته بر جنان گیرد

  • شه از مستی غفلت آمد به هوش

    به گوشش فرو گفت فرخ سروش

  • تو را یاوری کرد فرخ سروش

    وگر نه زه آورده بودم به گوش

  • سروش آمد از کردگار جلیل

    به هیبت ملامت کنان کای خلیل

  • یکایک بیامد خجسته سروش

    بسان پری پلنگینه پوش

  • درود آوریدش خجسته سروش

    کزین بیش مخروش و بازآر هوش

  • بیامد سروش خجسته دمان

    مزن گفت کاو را نیامد زمان

  • بیامد هم آنگه خجسته سروش

    به خوبی یکی راز گفتش به گوش

  • سروش ار بیابد چو ایشان عروس

    دهد پیش هر یک مگر خاک بوس

  • چو خورشید بر گاه فرخ سروش

    نشسته به آیین و با فر و هوش

  • سروش آوریدش همانا خبر

    که چونان نگاریدش آن بوم و بر

  • گر ایدونک آید ز مینو سروش

    نباشد بدان فر و اورنگ و هوش

  • وگر خود خجسته سروش اندرست

    به فرمان یزدان یکی لشکرست

  • که در آب هر کو بر آیدش هوش

    به مینو روانش نبیند سروش

  • سروش خجسته شبی ناگهان

    بکرد آشکارا بمن برنهان

  • چنان دید در خواب کو را بگوش

    نهفته بگفتی خجسته سروش

  • سحرگه مرا چشم بغنود دوش

    ز یزدان بیامد خجسته سروش

  • نبستم دل اندر سپنجی سرای

    بدان تا سروش آمدم رهنمای

  • کجا شد ترا دانش و رای و هوش

    که نزد فریدون نیامد سروش

  • مرا روزگار جدایی بود

    مگر با سروش آشنایی بود

  • هم از کین نوش آذر و مهر نوش

    دو شاه گرامی دو فرخ سروش

  • یکی مایه ور بود با فر و هوش

    سر هندوان بود نامش سروش

  • ز گیتی برآمد سراسر خروش

    در آذر بد این جشن روز سروش

  • فرستاده ای خواند با شرم و هوش

    دلاور بسان خجسته سروش

  • هم آنگه چو از کوه برشد خروش

    پدید آمد از راه فرخ سروش

  • فرشته بدو گفت نامم سروش

    چو ایمن شدی دور باش از خروش

  • فلک را داده سروش سبز پوشی

    عمامش باد را عنبر فروشی

  • از آن سرو روان کز چنگ رفته

    ز سروش آب و از گل رنگ رفته

  • گهی فرخ سروش آسمانی

    دلش دادی که یابی کامرانی

  • نهان پیکر آن هاتف سبز پوش

    که خواند سراینده آنرا سروش

  • رسولی رسید است با رای و هوش

    پیام آوری چون خجسته سروش

  • سروش مرا دیو مردم مکن

    سر رشته از راه خود گم مکن

  • همان بیند آن مرد بیدار هوش

    که دیگر کس از خواب و خواب از سروش

  • سروش آمد از حضرت ایزدی

    خبر دادش از خود درآن بیخودی

  • سروش درفشان چو تابنده هور

    ز وسواس دیو فریبنده دور

  • سکندر بدان روی بسته سروش

    چنین گفت کای هاتف تیزهوش

  • سروش سراینده کار ساز

    جواب سکندر چنین داد باز

  • برون زانکه پیغام فرخ سروش

    خبرهای نصرت رساندش به گوش

  • در او رفت سالار فرهنگ و هوش

    چو در گنبد آسمانها سروش

  • ایا سروش سحرگاهان

  • روح القدس آن سروش فرخ

    بر قبه طارم زبرجد

  • الا ای همای همایون نظر

    خجسته سروش مبارک خبر

  • دو کس بر حدیثی گمارند گوش

    از این تا بدان ز اهرمن تا سروش

  • بران ابر باران خجسته سروش

    به گودرز گفتی که بگشای گوش

  • به فرمان یزدان خجسته سروش

    مرا روی بنمود در خواب دوش