-
-
گزیری به چاهی در افتاده بود
که از هول او شیر نر ماده بود
-
داروغه ای با هیبت که شیر نر با دیدن او نرینگی خود را از دست می داد، داخل چاهی سقوط کرد
-
-
-
بداندیش مردم بجز بد ندید
بیفتاد و عاجزتر از خود ندید
-
بدخواه مردم، غیر از بدی بازخورد دیگری نمی بیند، داروغه سقوط کرد و خود را ناتوان ترین انسان یافت
-
-
-
همه شب ز فریاد و زاری نخفت
یکی بر سرش کوفت سنگی و گفت
-
داروغه در تمام طول شب از درد و ناله خوابش نبرد. شخصی سنگی بر سرش کوبید و گفت:
-
-
-
تو هرگز رسیدی به فریاد کس
که می خواهی امروز فریادرس
-
آیا تو تابحال به داد کسی رسیده ای که حالا انتظار داری دیگران به دادت برسند؟
-
-
-
همه تخم نامردمی کاشتی
ببین لاجرم بر که برداشتی
-
تمام عمرت تخم نامردی کاشتی؛ حالا ببین که ناچار بازخوردش را از چه کسی دیدی
-
-
-
که بر جان ریشت نهد مرهمی
که دلها ز ریشت بنالد همی
-
وقتی که دلها از زخم تو دردمند هستند، انتظار داری چه کسی جان زخمی تو را تسکین دهد؟
-
-
-
تو ما را همی چاه کندی به راه
بسر لاجرم در فتادی به چاه
-
تو در راه ما چاه کندی، پس به ناچار خودت باسر بدرون چاه سقوط کردی
-
-
-
دو کس چه کنند از پی خاص و عام
یکی نیک محضر دگر زشت نام
-
دو نوع آدم برای همه (خواص و عوام) چاه می کنند: یک نوع، آدمهای نیک سیرت و مهربان و نوع دیگر، آدم های بدنام
-
-
-
یکی تشنه را تاکند تازه حلق
دگر تا بگردن درافتند خلق
-
یک نفر برای این چاه می کند که گلوی تشنگان را از آب تازه کند؛ و دیگری برای اینکه مردم با سر به چاه بیفتند، چاه می کند
-
-
-
اگر بد کنی چشم نیکی مدار
که هرگز نیارد گز انگور بار
-
اگر بدی می کنی، انتظار خوبی نداشته باش؛ چرا که هیچوقت درخت گز میوه انگور نمی دهد
-
-
-
نپندارم ای در خزان کشته جو
که گندم ستانی به وقت درو
-
ای کسی که در پاییز جو کاشته ای! فکر نمی کنم که در موسم درو گندم برداشت کنی
-
-
-
درخت زقوم ار به جان پروری
مپندار هرگز کز او برخوری
-
اگر با جان و دل، درخت زقوم زهردار کاشتی، هرگز فکر نکن که از آن بهره ای به تو برسد
-
-
-
رطب ناورد چوب خر زهره بار
چو تخم افگنی بر همان چشم دار
-
چوب خرزهره، میوه خرما نمی دهد؛ هر تخمی که کاشتی، انتظار همان را داشته باش
-
حکایت شحنه مردم آزار
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/حکایت-شحنه-مردم-آزار
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6500 تومان)
گزیری
- گزیر
- چاره، علاج
- داروغه
مرهمی
- مرهم
- داروی نرم که برجراحت بندند.
ریشت
- ریش
- زخمی، آزرده
زقوم
- زقوم
- درختی است تلخ زهردارکه شیر از آن برمی آید.
- درختی است در جهنم دارای میوه ٔبسیار تلخ که دوزخیان از آن خورند.
- هر چیز تلخ و سمی
خر زهره
- خرزهره
- گیاهی است بوته مانند دارای شاخه های باریک با گل های سفید و سرخ و برگ های دراز و تلخ و سمی که از گیاهان زینتی است
- زَهره بزرگ