-
-
چنین گفت پیش زغن کرکسی
که نبود ز من دوربین تر کسی
-
کرکسی به زغنی گفت که هیچ کسی چشمانی دوربینتر از من ندارد
-
-
-
زغن گفت از این در نشاید گذشت
بیا تا چه بینی بر اطراف دشت
-
زغن گفت که از این موضوع نمیتوان همینطوری گذشت؛ بیا تا امتحان کنیم که چه اندازه میتوانی در اطراف دشت ببینی
-
-
-
شنیدم که مقدار یک روزه راه
بکرد از بلندی به پستی نگاه
-
شنیدم که به اندازه مسافت یک روز راه رفتن، از بالا به پایین نگاه کرد
-
-
-
چنین گفت دیدم گرت باورست
که یک دانه گندم به هامون برست
-
کرکس گفت: اگر باور کنی، دیدم که یک دانه گندم در دشت است.
-
-
-
زغن را نماند از تعجب شکیب
ز بالا نهادند سر در نشیب
-
زغن از شدت تعجب، صبر خود را از دست داد و هر دو از بالا به پایین سرازیر شدند.
-
-
-
چو کرکس بر دانه آمد فراز
گره شد بر او پای بندی دراز
-
هنگامی که کرکس بر سر دانه نشست، دامی بلند به دور پای او گره خورد
-
-
-
ندانست ازان دانه بر خوردنش
که دهر افگند دام در گردنش
-
نمیدانست که به خاطر آن دانه خوردنش، روزگار دامی در گردنش میاندازد.
-
-
-
نه آبستن در بود هر صدف
نه هر بار شاطر زند بر هدف
-
هر صدفی، مروارید نمیپروراند. همه تیرهای انسان چست و چالاک به هدف برخورد نمیکنند.
-
-
-
زغن گفت ازان دانه دیدن چه سود
چو بینایی دام خصمت نبود
-
زغن گفت: وقتی بینش تشخیص دام دشمن را نداشتی، این دانه دیدن چه سودی برایت داشت؟
-
-
-
شنیدم که می گفت و گردن به بند
نباشد حذر با قدر سودمند
-
شنیدم که در حالی که گرنش در بند بود میگفت: پرهیز از سرنوشت سودی ندارد.
-
-
-
اجل چون به خونش برآورد دست
قضا چشم باریک بینش ببست
-
هنگامی که اجل برای ریختن خون او دست به کار شد، سرنوشت چشم باریکبین او را کور کرد.
-
-
-
در آبی که پیدا نگردد کنار
غرور شناور نیاید به کار
-
در دریایی که ساحل پیدا نیست، غرور شناگر فایدهای ندارد.
-
حکایت کرکس با زغن
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/حکایت-کرکس-با-زغن
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
دانلود متن شعر زیبای سعدی
از میان تصاویر زیر، عکس نوشتهی این شعر را انتخاب نمایید:
زغن
- زغن
- پرنده ای است گوشتخوار از دستة بازها اما کوچک تر از باز.
در
- دُرّ
- لولو
- مروارید
- نوعی جواهر است به شکل کروی که در داخل صدفها تشکیل میشود. در قدیم تصور براین بوده که با چکیدن قطره باران به درون صدفی که در سطح دریا دهان بازکرده، مروارید پرورش مییابد
- دُر (جمع آن=دُرَر)، مروارید درشت است
هامون
- هامون
- دشت و صحرا و زمین هموار خالی از بلندی و پستی
شکیب
- شکیب
- صبر. آرام . تحمل
کرکس
- کرکس
- کرگس
- مرغ مردار خوار، لاشخور
- پرنده ای است قوی هیکل و بدریخت و گوشت خوار از راسته ٔ شکاریان روزانه که دارای منقار قوی برگشته و گردن و سر سخت و بالهای وسیع بزرگ می باشد. در نواحی کوهستانی زندگی می نماید و بیشتر از لاشه تغذیه می کند.
- پرواز این پرنده نسبتاً آهسته ولی دارای اوج است و در مدت طولانی صورت می گیرد. قدرت دید این پرنده بسیار زیاد است ؛ بطوری که از فواصل دور طعمه های کوچک را بخوبی می بیند و کوچکترین حرکت از نظرش مخفی نمی ماند.
شاطر
- شاطر
- دلاور و چالاک و تند
- شوخ و بیباک
خصمت
- خصم
- دشمن
حذر
- حذر
- پرهیز، اجتناب، ترس
قضا
- قضاء
- قضا
- سرنوشت، تقدیر
- حکم، فرمان، داوری کردن
- به جا آوردن، گزاردن