در اخلاق درویشان حکایت هفتم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/در-اخلاق-درویشان-حکایت-هفتم

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (2000 تومان)

  1. یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب خیز و مولع زهد و پرهیز شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفه ای گرد ما خفته

    یادم می‌آید که در دوران کودکی اهل عبادت بودم و شب زنده‌دار و حریص زهد و تقوا بودم. یک شب در خدمت پدرم که رحمت خدا بر او باشد، نشسته بودم و تمام مدت شب، چشم روی چشم نگذاشته بودم و قرآن عزیز را در کنار گرفته بودم و عده‌ای دور ما خوابیده بودند.

  2. پدر را گفتم از اینان یکی سر برنمی دارد که دوگانه ای بگذارد چنان خواب غفلت برده اند که گوئی مرده اند گفت جان پدر تو نیز اگر بخفتی به که در پوستین خلق افتی

    به پدر گفتم: یک نفر از این افراد سرش را بلند نمی‌کند تا دو رکعت نماز بخواند. آنچنان در خواب غفلت فرو رفته‌اند که انگار مرده‌اند. پدرم در جواب گفت: عزیز پدر! تو هم اگر خوابیده باشی بهتر از این است که غیبت دیگران را کنی

  3. نبیند مدعی جز خویشتن را

    که دارد پرده پندار در پیش

    مدعی چیزی جز خودش را نمی‌تواند ببیند چرا که فکر و خیال و پندارش، همچون پرده‌ای در برابرش گسترده شده است

  4. گرت چشم خدا بینی ببخشند

    نبینی هیچکس عاجزتر از خویش

    اگر به تو چشم حقیقت بین بدهند، خواهی دانست که هیچکسی ناتوان‌تر از خودت نیست

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (2000 تومان)

  • مدعی

    مدعی
    ادعا کننده
    درخواست کننده
    بدخواه
    کسی که به ناحق ادعای فهم و دانش می‌کند
    لاف زن
    حقه باز
    معاند، مزاحم