-
آن روی بین که حسن بپوشید ماه را
وآن دام زلف و دانه خال سیاه را
-
من سرو را قبا نشنیدم دگر که بست
بر فرق آفتاب ندیدم کلاه را
-
گر صورتی چنین به قیامت برآورند
فاسق هزار عذر بگوید گناه را
-
یوسف شنیده ای که به چاهی اسیر ماند
این یوسفیست بر زنخ آورده چاه را
-
با دوستان خویش نگه می کند چنانک
سلطان نگه کند به تکبر سپاه را
-
در هر قدم که می نهد آن سرو راستین
حیفست اگر به دیده نروبند راه را
-
من صبر بیش ازین نتوانم ز روی او
چند احتمال کوه توان بود کاه را
-
ای خفته کآه سینه بیدار نشنوی
عیبش مکن که درد دلی باشد آه را
-
سعدی حدیث مستی و فریاد عاشقی
دیگر مکن که عیب بود خانقاه را
-
دفتر ز شعر گفته بشوی ودگر مگوی
الا دعای دولت سلجوقشاه را
-
یارب دوام عمر دهش تا به قهر و لطف
بدخواه را جزا دهد و نیکخواه را
-
واندر گلوی دشمن دولت کند چو میغ
فراش او طناب در بارگاه را
در ستایش اتابک مظفرالدین سلجوقشاه
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/در-ستایش-اتابک-مظفرالدین-سلجوقشاه
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
میغ
- میغ
- ابر، مِه
- سیاه