شب عاشقان بی دل چه شبی دراز باشد
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/شب-عاشقان-بی-دل-چه-شبی-دراز-باشد

  1. شب عاشقان بی دل چه شبی دراز باشد

    تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد

    شب عاشقان دلتنگ، چه شب طولانی‌ای است! تو بیا که از ابتدای شب، صبح از راه می‌رسد (شب کوتاه می‌شود)

  2. عجبست اگر توانم که سفر کنم ز دستت

    به کجا رود کبوتر که اسیر باز باشد

    عجیب است اگر بتوانم برای خلاص شدن از دست تو، سفر کنم. کبوتری که به دست شاهین گرفتار است، کجا می‌تواند برود؟

  3. ز محبتت نخواهم که نظر کنم به رویت

    که محب صادق آنست که پاکباز باشد

    آنچنان به تو مهر و محبت دارم که نمی‌خواهم حتی به روی تو نگاه کنم. چراکه عاشق راستین، کسی است که پاکباز (عاشق بدون چشمداشت) باشد. (حتی لذت نگاه کردن به تو را هم نمی‌خواهم، چرا که بر این عقیده‌ام که دوست داشتن باید صادقانه و بی‌ریا و بدون چشم‌داشت باشد

  4. به کرشمه عنایت نگهی به سوی ما کن

    که دعای دردمندان ز سر نیاز باشد

    با ناز و عشوه‌ای از روی لطف، به ما نگاهی بیانداز. دردمندان به این دلیل دعا می‌کنند که نیازمند هستند.

  5. سخنی که نیست طاقت که ز خویشتن بپوشم

    به کدام دوست گویم که محل راز باشد

    حرف دلم که تحمل پنهان کردنش را ندارم، به کدام دوستی بگویم که رازدار باشد؟

  6. چه نماز باشد آن را که تو در خیال باشی

    تو صنم نمی گذاری که مرا نماز باشد

    این چه نمازی است که (در حال خواندن نماز) خیال‌پردازی تو را می‌کنم. تو (ای زیبارو و ای بت) نمی‌گذاری که نماز من قبول باشد.

  7. نه چنین حساب کردم چو تو دوست می گرفتم

    که ثنا و حمد گوییم و جفا و ناز باشد

    در زمانی که یاری همچون تو برای خودم پیدا می‌کردم، هرگز حساب این جایش را نکرده بودم که باید دائما حمد و ثنای تو را بگویم در عوض آن، همواره ناز و نامهربانی‌ات را تحمل نمایم.

  8. دگرش چو بازبینی غم دل مگوی سعدی

    که شب وصال کوتاه و سخن دراز باشد

    ای سعدی، اگر بار دیگر او را ملاقات کردی، غم دلت را به او نگو. چرا که شب وصال کوتاه است و حرف دلتنگی طولانی.

  9. قدمی که برگرفتی به وفا و عهد یاران

    اگر از بلا بترسی قدم مجاز باشد

    اگر در راه وفاداری به پیمان دوستان قدمی برداشته‌ای، و در این گام نهادن از مصیبت بترسی، آن قدم، قدمی حقیقی نیست (گامی صادقانه و خالصانه به حساب نمی‌آید)

  • باز

    باز
    پرنده ای شکاری با چنگال های قوی و منقاری کوتاه و محکم .
  • کرشمه

    کرشمه
    غمزه
    ناز و عشوه
    اشاره با چشم و ابرو
  • صنم

    صنم
    بت
    بت
    زیباروی
  • وصال

    وصال
    وصل
    رسیدن به معشوق
    وصال نزد سالکان، مقام وحدت است. وصال نزد عرفا، مرادف با وَصْل و اتصال است.