باز

باز
پرنده ای شکاری با چنگال های قوی و منقاری کوتاه و محکم .
1

کاربردهای باز

  • باز سپید روضه انسی چه فایده

    کاندر طلب چو بال بریده کبوتری

  • به تاج هدهدم از ره مبر که باز سفید

    چو باشه در پی هر صید مختصر نرود

  • یکی باز را دیده بردوخته ست

    یکی دیده ها باز و پر سوخته ست

  • عجبست اگر توانم که سفر کنم ز دستت

    به کجا رود کبوتر که اسیر باز باشد

  • هوش خردمند را عشق به تاراج برد

    من نشنیدم که باز صید کبوتر شود

  • قارون ز دین برآمد و دنیا برو نماند

    بازی رکیک بود که موشی شکار کرد