-
-
آن که مرا آرزوست دیر میسر شود
وین چه مرا در سرست عمر در این سر شود
-
رسیدن به کسی که آرزویش را دارم، دیر اتفاق میافتد؛ عمرم در راه رسیدن به این خواستهام سپری خواهد شد.
-
-
-
تا تو نیایی به فضل رفتن ما باطلست
ور به مثل پای سعی در طلبت سر شود
-
اگر تو از روی کرامت نزد ما نیایی، آمدن ما به پیش تو فایدهای ندارد حتی اگر به مثل، در راه خواستن تو و در تلاش برای رسیدن به تو، سرمان هم به پا تبدیل شود
-
-
-
برق جمالی بجست خرمن خلقی بسوخت
زان همه آتش نگفت دود دلی برشود
-
جمال و زیبایی او همچون رعد و برقی درخشید و خلقی را بیچاره کرد و با خودش نگفت که از آن همه آتشی که به پا کرده است، ممکن است آه کسی به آسمان بلند شود.
-
-
-
ای نظر آفتاب هیچ زیان داردت
گر در و دیوار ما از تو منور شود
-
ای کسی که نگاهت همچون آفتاب روشنی بخش است! آیا برای تو ضرری دارد اگر در و دیوار ما از نور تو روشن شود؟
-
-
-
گر نگهی دوست وار بر طرف ما کنی
حقه همان کیمیاست وین مس ما زر شود
-
اگر دوستانه به سوی ما نظر کنی، به راستی که این نگاه تو همچون کیمیایی است که مس ما را به طلا تبدیل میکند.
-
-
-
هوش خردمند را عشق به تاراج برد
من نشنیدم که باز صید کبوتر شود
-
عشق، عقل و هوش را از دانا گرفت؛ تا به حال نشنیده بودم که باز شکاری توسط کبوتر شکار شود!
-
-
-
گر تو چنین خوبروی بار دگر بگذری
سنت پرهیزگار دین قلندر شود
-
اگر تو با این زیبائیت یک بار دیگر عبور کنی، پرهیزکاران راه و رسم زندگی قلندران را در پیش خواهند گرفت.
-
-
-
هر که به گل دربماند تا بنگیرند دست
هر چه کند جهد بیش پای فروتر شود
-
اگر کسی در باتلاقی گرفتار شد، تا وقتی که دستش را نگیرند، هر چه که بیشتر تلاش کند و بیشتر دست و پا بزند، پایش بیشتر در گل و لای فرو میرود.
-
-
-
چون متصور شود در دل ما نقش دوست
همچو بتش بشکنیم هر چه مصور شود
-
اگر تصویر دوست در دل ما نقش ببندد، هر تصویر دیگری را همچون بت میشکنیم.
-
-
-
پرتو خورشید عشق بر همه افتد ولیک
سنگ به یک نوع نیست تا همه گوهر شود
-
نور خورشید عشق بر همه میتابد ولی سنگها همه از یک نوع نیستند و بنابراین همهی سنگها به جواهر تبدیل نمیشوند (اشاره به عقیدهای قدیمی که طلا در اثر تابش خورشید بر سنگ خارا و تبدیل کردن آن، بوجود آمده است)
-
-
-
هر که به گوش قبول دفتر سعدی شنید
دفتر وعظش به گوش همچو دف تر شود
-
هر کسی که اشعار سعدی را با گوش جان شنید و پذیرفت، سخنان وعظ و خطابه به گوش او، همچون صدای دف خیس، ناساز و گوشخراش است.
-
آن که مرا آرزوست دیر میسر شود
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/آن-که-مرا-آرزوست-دیر-میسر-شود
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
فضل
- فضل
- کمال
- برتری
- بخشش، نیکویی
- معرفت، دانش
کیمیاست
- کیمیا
- ماده ای که به عقیدة قدما می توانست مس را تبدیل به طلا کند.
- مکر و حیله
- عشق و عاشقی
- هر چیز نادر و نایاب ، دست نیافتنی
- (در تصوف) نظر پیرو مرشد کامل
باز
- باز
- پرنده ای شکاری با چنگال های قوی و منقاری کوتاه و محکم .
قلندر
- قلندر
- شخص مجرد و بیقید
- درویش (بی قید در پوشاک و خوراک و طاعات و عبادات)
دف
- دف
- سازی کوبهای شامل حلقهای چوبی است که پوست نازکی بر آن کشیدهاند و با ضربههای انگشت مینوازند.