کاربردهای فضل
-
دوم باب احسان نهادم اساس
که منعم کند فضل حق را سپاس
-
تا تو نیایی به فضل رفتن ما باطلست
ور به مثل پای سعی در طلبت سر شود
-
اندر بلای سخت پدید آید
فضل و بزرگمردی و سالاری
-
فضل خدای را که تواند شمار کرد
یا کیست آنکه شکر یکی از هزار کرد
-
شکر کدام فضل به جای آورد کسی
حیران بماند هر که درین افتکار کرد
-
بخشنده ای که سابقه فضل و رحمتش
ما را به حسن عاقبت امیدوار کرد
-
ور عدل بدی بکارها در گردون
کی خاطر اهل فضل رنجیده بدی