-
-
صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمین
عقل و طبعم خیره گشت از صنع رب العالمین
-
خورشید بامدادی از شرق طلوع کرد و باد نوروزی از سمت راستم وزیدن گرفت؛ عقل و طبعم با دیدن آفرینش پروردگار سست و ناتوان شد.
-
-
-
با جوانان راه صحرا برگرفتم بامداد
کودکی گفتا تو پیری با خردمندان نشین
-
بامداد، همراه جوانان راهی صحرا شدم؛ کودکی از همراهان به من گفت تو پیر هستی و باید با پیران و دانایان نشست و برخاست کنی
-
-
-
گفتم ای غافل نبینی کوه با چندین وقار
همچو طفلان دامنش پر ارغوان و یاسمین
-
به او پاسخ دادم که نمیبینی که کوه با همهی وقارش، همانند کودکان دامنش را از گلهای ارغوان و یاسمن پر کرده است؟
-
-
-
آستین بر دست پوشید از بهار و برگ شاخ
میوه پنهان کرده از خورشید و مه در آستین
-
شاخهی درخت، از برگ و گل نارنج پوشیده شده است (همچون آستین که دست را میپوشاند) و میوههایش را دور از چشم ماه و خورشید در این آستین پنهان کرده است.
-
-
-
باد گل ها را پریشان می کند هر صبحدم
زان پریشانی نگر در روی آب افتاده چین
-
هر بامداد، باد گلها را پرپر میکند و نگاه کن که از ریختن این گلهای پرپر شده بر روی آب، موج تشکیل شده است.
-
-
-
نوبهار از غنچه بیرون شد به یک تو پیرهن
بیدمشک انداخت تا دیگر زمستان پوستین
-
گل نوبهار با یک لا پیراهن، از غنچه بیرون آمد. بیدمشک پوستینش را تا زمستان آینده به کناری گذاشت.
-
-
-
این نسیم خاک شیرازست یا مشک ختن
یا نگار من پریشان کرده زلف عنبرین
-
این نسیم از خاک شیراز برمیخیزد یا از روی مشک ختن عبور کرده است؟! یا شاید هم معشوقهی من زلف خوشبوی خود را پریشان کرده است!
-
-
-
بامدادش بین که چشم از خواب نوشین برکند
گر ندیدی سحر بابل در نگارستان چین
-
اگر میخواهی جادوی بابلی را در کارگاه نقاشی چین ببینی، بامدادان به او (طبیعت بهاری) نگاه کن و ببین که چگونه خواب شیرین صبحگاهی را از چشم میگیرد.
-
-
-
گر سرش داری چو سعدی سر بنه مردانه وار
با چنین معشوق نتوان باخت عشق الا چنین
-
اگر خیال رسیدن به او را داری، مثل سعدی مردانه از او فرمانبرداری کن. با همچون معشوقی تنها اینگونه میتوان عشق بازی کرد.
-
صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمین
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/صبحم-از-مشرق-برآمد-باد-نوروز-از-یمین
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)

صنع
- صنع
- آفریده
خیره
- خیره
- بدخواه، بد اندیش
- سرکش، گستاخ
- تیره، تاریک
- حیران
- بیهوده
- ناتوان، سست
نوروز
- نوروز
- روز نو، روز تازه. روز اول فروردین که رسیدن آفتاب به برج حمل است و ابتداء بهار است.
یمین
- یمین
- سمت راست
- سوگند، قسم
ارغوان
- ارغوان
-
-
- درختی است با گلهای سرخ رنگ
یاسمین
- یاسمن
- یاسمین
- سمن
- یاس
-
- درختچه ای از تیره ٔ زیتونیان که دارای گونه های برافراشته و یا بالارونده است . گلهایش درشت و معطر و به رنگهای سفید یا زرد و یا قرمز میباشد.
بهار
- بهار
- نخستین فصل از سال خورشیدی که در آن، آفتاب در برج حمل یا ثور یا جوزا است.
- گل و شکوفه ٔ هر درخت ، عموماً و گل و شکوفه ٔ نارنج و سایر مرکبات ، خصوصاً
- گیاه ، سبزه و علوفه ٔ سبز
- نام گلی است زرد که آن را گل گاوچشم خوانند
- بت و صنم
- زیبا. خوش اندام
- بتخانه و آتشکده
- خانه ٔ طلاکاری و منقش؛ حرم پادشاهان و سلاطین
- درخت خرما؛ قسم نر خرما
- یکی از دستگاهها و ادوار ملایم در موسیقی
- جامهی نفیس
تو
- تو
- چین و تا و لا و پرده
نوبهار
- نوبهار
- بهارِ نو
- نوعی گل
بیدمشک
- بیدمِشک
- بیدمُشک
- مشک بید
-
- نوعی بید با شکوفههای خوشبو به رنگ زرد مایل به سبز که در بهار شکوفه میدهد
مشک
- مشک
- مشکین
-
- مادهای خوشبو و سیاه رنگ که از ناف آهوی خطائی بدست میآید.
عنبرین
- معنبر
- عنبرین
- خوشبو
ختن
- خُتَن
- ناحیهای در ترکستان چین. در ادبیات فارسی ختن از جهت مشک خیزی و داشتن شاهدان و خوبرویان خود اهمیت بسزا داشته و مورد توجه بوده است. مردمان اهل ختن را ختایی یا خطایی مینامند.
بابل
- بابل
- شهری است در وسط عراق که سحر و جادو و شراب به آن منسوب شده است.
نگارستان
- نگارستان
- جایی که دارای انواع نقش و نگار و نقاشی باشد
- کارگاه نقاشی