-
-
مپندار از لب شیرین عبارت
که کامی حاصل آید بی مرارت
-
خیال نکن که میتوان بدون رنج بردن از لبهای شیرین گفتار بهره گرفت
-
-
-
فراق افتد میان دوستداران
زیان و سود باشد در تجارت
-
خواه ناخواه بین دوستان جدایی رخ می دهد همانگونه که در داد و ستد هم احتمال سود بردن هست وهم احتمال زیان کردن
-
-
-
یکی را چون ببینی کشته دوست
به دیگر دوستانش ده بشارت
-
هرگاه کسی را دیدی که به دست دوستش کشته شده است برو و به دوستان دیگرش خبر مرگ او را مژده بده (کشته شدن بدست دوست اتفاق خوشحال کننده ای است)
-
-
-
ندانم هیچ کس در عهد حسنت
که بادل باشد الا بی بصارت
-
هیچ کسی را در دوران زیبائی تو نمیشناسم که عاشق نشده باشد. تنها کسی که بینایی ندارد میتواند دلش را از دست ندهد
-
-
-
مرا آن گوشه چشم دلاویز
به کشتن می کند گویی اشارت
-
انگار که آن غمزه و گوشه چشم دل انگیز به کشتن من اشاره میکند
-
-
-
گر آن حلوا به دست صوفی افتد
خداترسی نباشد روز غارت
-
اگر آن شیرینی به دست صوفی هم بیفتد در هنگام هجوم بردن به آن شیرینی از خدا هم نمیترسد
-
-
-
عجب دارم درون عاشقان را
که پیراهن نمی سوزد حرارت
-
برایم عجیب است که پیراهن عاشقان در اثر گرمای عشقشان نمیسوزد!
-
-
-
جمال دوست چندان سایه انداخت
که سعدی ناپدیدست از حقارت
-
زیبایی دوست آنچنان فراگیر شد که سعدی (بدلیل ناچیز بودنش) گم شد و محو گردید
-
مپندار از لب شیرین عبارت
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/مپندار-از-لب-شیرین-عبارت
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4000 تومان)