-
-
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی
جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی
-
نمیدانم که به راستی در دنیا شبیه کیستی. جهان و هر چه در آن وجود دارند، نقشی بیش نیستند و تو اصل وجودی.
-
-
-
به پای خویشتن آیند عاشقان به کمندت
که هر که را تو بگیری ز خویشتن برهانی
-
عاشقان با پای خودشان، خود را در دام تو گرفتار میکنند. چرا که تو هر کسی را که بگیری، از خودش رهایی میبخشی.
-
-
-
مرا مپرس که چونی به هر صفت که تو خواهی
مرا مگوی چه نامی به هر لقب که تو خوانی
-
از من نپرس که چگونهام؟ من همانگونه هستم که تو بخواهی. نام من را از من نپرس؛ لقب و نام من همان چیزی است که من را با آن صدا میزنی.
-
-
-
چنان به نظره اول ز شخص می ببری دل
که باز می نتواند گرفت نظره ثانی
-
آنچنان با همان نگاه اول دل افراد را میبری که نمیتوانند دومین نگاه را از روی تو بردارند.
-
-
-
تو پرده پیش گرفتی و ز اشتیاق جمالت
ز پرده ها به درافتاد رازهای نهانی
-
تو پردههایی مقابل خودت قرار دادی و از شوق زیبایی تو، رازهای پنهان آشکار گردیدند.
-
-
-
بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد
تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی
-
روی آتش تو نشستیم و دود شوق بلند شد. تو حتی یک ساعت ننشستی تا این آتش را خاموش نمایی.
-
-
-
چو پیش خاطرم آید خیال صورت خوبت
ندانمت که چه گویم ز اختلاف معانی
-
هنگامی که خیال روی زیبای تو در خاطرم عبور میکند، بدلیل پدید آمدن اختلاف معانی، نمیدانم که چه چیزی به تو بگویم.
-
-
-
مرا گناه نباشد نظر به روی جوانان
که پیر داند مقدار روزگار جوانی
-
من گناهی ندارم که به صورت جوانان نگاه میکنم؛ چرا که شخص سالخورده قدر روزگار جوانی را میداند.
-
-
-
تو را که دیده ز خواب و خمار باز نباشد
ریاضت من شب تا سحر نشسته چه دانی
-
تویی که از فرط خواب و خمار، چشمانت باز نیستند، نمیتوانی سختیهای من را که از شب تا سحر بیدار بودهام، درک کنی.
-
-
-
من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم
تو می روی به سلامت سلام من برسانی
-
ای صبا! من راه رفتن به کوی دوست را نمیدانم. تو که به آنجا میروی، به سلامت! سلام من را برسان.
-
-
-
سر از کمند تو سعدی به هیچ روی نتابد
اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی
-
سعدی به هیچ عنوان از دست دام تو فرار نمیکند. اسیر خودت را گرفتی. آنطور که میدانی، او را بکش.
-
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/ندانمت-به-حقیقت-که-در-جهان-به-که-مانی
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
دانلود متن شعر زیبای سعدی
از میان تصاویر زیر، عکس نوشتهی این شعر را انتخاب نمایید:
کمندت-کمند
- کمند
- دام و طنابی که در جنگ بر گردن دشمن یا در شکار بر گردن حیوان می انداختند و او را به جانب خود می کشیدند.
خمار
- خمار
- ملالت و کدورتی است که پس از رفتن کیف شراب و غیره حاصل شود.
- به فتح اول و تشدید ثانی، در عربی، شراب فروش را می گویند