خمار

خمار
ملالت و کدورتی است که پس از رفتن کیف شراب و غیره حاصل شود.
به فتح اول و تشدید ثانی، در عربی، شراب فروش را می گویند
1

کاربردهای خمار

  • چو مهمان خراباتی به عزت باش با رندان

    که درد سر کشی جانا گرت مستی خمار آرد

  • شرابی بی خمارم بخش یا رب

    که با وی هیچ درد سر نباشد

  • به رهت نشسته بودم که نظر کنی به حالم

    نکنی که چشم مستت ز خمار برنباشد

  • شراب خورده ساقی ز جام صافی وصل

    ضرورتست که درد سر خمار کشم

  • همه عمر برندارم سر از این خمار مستی

    که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

  • تو را که دیده ز خواب و خمار باز نباشد

    ریاضت من شب تا سحر نشسته چه دانی

  • بلای خمارست در عیش مل

    سلحدار خارست با شاه گل

  • گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن

    شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت