کاربردهای آزر
-
دگر به روی کسم دیده بر نمی باشد
خلیل من همه بت های آزری بشکست
-
از بت آزر حکایتها کنند
بت خود اینست از
-
کانجا به دست واقعه بینی خلیل وار
بر هم شکسته صورت بتهای آزری
-
تا عاقبة الامر دلیلش نماند ذلیلش کردم دست تعدی دراز کرد و بیهده گفتن آغاز و سنت جاهلانست که چون بدلیل از خصم فرو مانند سلسله خصومت بجنبانند چون آزر بت تراش به حجت با پسر برنیامد بجنگش برخاست که لئن لم تنته لارجمنک دشنامم داد سقطش گفتم گریبانم درید زنخدانش گرفتم