-
-
چنان به موی تو آشفته ام به بوی تو مست
که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست
-
آنچنان آشفته موی تو هستم و از بوی تو مست شدهام که از هیچ چیزی که در دو جهان وجود دارد، آگاه نیستم.
-
-
-
دگر به روی کسم دیده بر نمی باشد
خلیل من همه بت های آزری بشکست
-
دیگر چشمم بر روی کس دیگری نیست. ابراهیم نفس من، همه بتهای زیبا را شکست.
-
-
-
مجال خواب نمی باشدم ز دست خیال
در سرای نشاید بر آشنایان بست
-
از شدت فکر و خیالی که در سرم است، فرصت خوابیدن پیدا نمیکنم. شایسته نیست که در خانه را به روی آشنایان ببندیم.
-
-
-
در قفس طلبد هر کجا گرفتاریست
من از کمند تو تا زنده ام نخواهم جست
-
هرجا که اسیری باشد، به دنبال در قفس میگردد. ولی من تا زمانی که زنده هستم، از کمند تو رهایی پیدا نخواهم کرد.
-
-
-
غلام دولت آنم که پای بند یکیست
به جانبی متعلق شد از هزار برست
-
بنده همت آن کسی هستم که پایبند یک نفر است. به یک سو تعلق پیدا کرد و از هزار سوی دیگر، رهایی یافت.
-
-
-
مطیع امر توام گر دلم بخواهی سوخت
اسیر حکم توام گر تنم بخواهی خست
-
اگر حتی بخواهی دلم را هم بسوزانی، باز هم فرمانبر امر تو هستم. حتی اگر بخواهی پاره پاره کنی، باز هم اسیر فرمان تو هستم.
-
-
-
نماز شام قیامت به هوش بازآید
کسی که خورده بود می ز بامداد الست
-
کسی که از بامداد الست شراب نوشیده باشد (از پیش از آفریده شدن شراب نوشیده باشد) در هنگام نماز شام قیامت هوشیاریاش را به دست میآورد.
-
-
-
نگاه من به تو و دیگران به خود مشغول
معاشران ز می و عارفان ز ساقی مست
-
نگاه من به تو است و دیگران سرگرم خودشان هستند. همنشینان سرمست شراب هستند و عارفان از وجود ساقی مست هستند.
-
-
-
اگر تو سرو خرامان ز پای ننشینی
چه فتنه ها که بخیزد میان اهل نشست
-
ای سروی که با ناز راه میروی! اگر تو از پای ننشینی، چه بلوا و آشوبی در میان آنان که نشستهاند پدید میآید!
-
-
-
برادران و بزرگان نصیحتم مکنید
که اختیار من از دست رفت و تیر از شست
-
ای برادران و ای بزرگان! من را اندرز ندهید که من اختیار خودم را از دست دادهام و تیر از زیر شست دستم رها شده است.
-
-
-
حذر کنید ز باران دیده سعدی
که قطره سیل شود چون به یک دگر پیوست
-
از باران چشم و اشکهای سعدی دوری کنید چرا که پس از پیوستن قطرهها به یکدیگر، سیل ایجاد میشود.
-
-
-
خوشست نام تو بردن ولی دریغ بود
در این سخن که بخواهند برد دست به دست
-
خیلی زیباست که نام تو را ببرم ولی حیف است که در این سخن (در این شعر) که آن را دست به دست جابجا خواهند کرد، نام تو را بیاورم.
-
چنان به موی تو آشفته ام به بوی تو مست
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/چنان-به-موی-تو-آشفته-ام-به-بوی-تو-مست
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
خلیل
- خلیل
- دوست، یار
- لقب حضرت ابراهیم
آزری
- آزر
- نام پدر ابراهیم پیغامبر علیه السلام . و او را آزر بت گر و آزر بت تراش نیز گویند
کمند
- کمند
- دام و طنابی که در جنگ بر گردن دشمن یا در شکار بر گردن حیوان می انداختند و او را به جانب خود می کشیدند.
الست
- الست
- زمانی که ابتدا ندارد. زمان پیش از آفرینش
- اشاره است به این آیه قرآن کریم که خداوند پیش از آفرینش بدنها به روحها فرمود: «الست بربکم؟» (یعنی «آیا من پرودگار شما نیستم؟») و روحها در پاسخ گفتند: «قالوا: بلی» (یعنی «گفتند بله»)
ساقی
- ساقی
- کسی که آب یا شراب به دیگران دهد.
فتنه
- فتنه
- آشوب، ستیزه، عذاب و رنج، شگفتی