ضحاک

ضحاک
بسیار خنده کننده
از پادشاهان اسطوره‌ای ایرانیان است. نام وی در اوستا بصورت آژی‌داهاکا، به معنای آن مار اهریمنی است. او فرمانروای ایران پس از جمشید است. سرانجام با قیام کاوه آهنگر، به پادشاهی هزار ساله او پایان داده می‌شود.

ضحاک، از پادشاهان اسطوره‌ای ایرانیان است. نام وی در اوستا بصورت آژی‌داهاکا، آمده است و معنای آن مار اهریمنی است، آژی به معنای مار و داهاکا به معنای آفریده‌ی اهریمن. در شاهنامه پسر مرداس و فرمان‌روای دشت نیزه‌وران است. او پس از کشتن پدرش بر تخت می‌نشیند. ایرانیان که از ستم‌های جمشید پادشاه ایران‌زمین به ستوه آمده بودند، به سراغ وی رفته و او را به شاهی می‌پذیرند. با بوسهٔ ابلیس، بر دوش ضحاک دو مار می‌روید. ابلیس به دست‌یاری او آمده و می‌گوید که باید در هر روز مغز سر دو جوان را به مارها خوراند تا گزندی به او نرسد.

و بدین‌سان روزگار فرمان‌روایی او هزار سال به درازا می‌کشد، تا این‌که آهنگری به نام کاوه به پا می‌خیزد، چرم‌پارهٔ آهنگری‌اش، درفش کاویانی را برمی‌افرازد و مردم را به پشتیبانی فریدون و جنگ با ضحاک می‌خواند. فریدون ضحاک را در البرزکوه (دماوند) به بند می‌کشد.

1

کاربردهای ضحاک

  • غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم

    که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت

  • بر فرق چمن کلاله خاک

    پیچیده شود چو مار ضحاک

  • یکی پیش تر بند ضحاک بود

    که بیدادگر بود و ناپاک بود

  • نگه کن کجا آفریدون گرد

    که از پیر ضحاک شاهی ببرد