ضحاک، از پادشاهان اسطورهای ایرانیان است. نام وی در اوستا بصورت آژیداهاکا، آمده است و معنای آن مار اهریمنی است، آژی به معنای مار و داهاکا به معنای آفریدهی اهریمن. در شاهنامه پسر مرداس و فرمانروای دشت نیزهوران است. او پس از کشتن پدرش بر تخت مینشیند. ایرانیان که از ستمهای جمشید پادشاه ایرانزمین به ستوه آمده بودند، به سراغ وی رفته و او را به شاهی میپذیرند. با بوسهٔ ابلیس، بر دوش ضحاک دو مار میروید. ابلیس به دستیاری او آمده و میگوید که باید در هر روز مغز سر دو جوان را به مارها خوراند تا گزندی به او نرسد.
و بدینسان روزگار فرمانروایی او هزار سال به درازا میکشد، تا اینکه آهنگری به نام کاوه به پا میخیزد، چرمپارهٔ آهنگریاش، درفش کاویانی را برمیافرازد و مردم را به پشتیبانی فریدون و جنگ با ضحاک میخواند. فریدون ضحاک را در البرزکوه (دماوند) به بند میکشد.