عدو

عدو
دشمن، بدخواه
1

کاربردهای عدو

  • با عدوی خود مرا خویشی نبود

    دعوت تو جز بداندیشی نبود

  • چو می توان به صبوری کشید جور عدو

    چرا صبور نباشم که جور یار کشم

  • مرا با عدو عاقبت فرصت است

    که از آسمان مژده نصرت است

  • مزن ای عدو به تیرم که بدین قدر نمیرم

    خبرش بگو که جانت بدهم به مژدگانی