کاربردهای هیمه
-
هیمه دستم بخراشید سحر
خون بدامانم از آنروی چکید
-
تا شام نیفتاد صدای تبر از گوش
شد توده در آن باغ سحر هیمه بسیار
-
دهقان چو تنور خود ازین هیمه برافروخت
بگریست سپیدار و چنین گفت دگر بار
-
نهاد آن هیمه را نزدیک خرمن
فروزینه زد آتش کرد روشن