-
-
بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد
باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد
-
بلبلی با خون دل، گلی را پرورش داد. اما حسد همانند بادی که صدها خار با خود دارد، او را دل آزرده کرد.
-
-
-
طوطی ای را به خیال شکری دل خوش بود
ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد
-
طوطیای با فکر و خیال شکری دلخوش بود. ناگهان فنا همانند سیلی نقش آرزوی او را پاک کرد.
-
-
-
قره العین من آن میوه دل یادش باد
که چه آسان بشد و کار مرا مشکل کرد
-
یادِ روشنی چشم من که ثمرهی دلم بود، گرامی باشد؛ که چه راحت از پیشم رفت و کارم را مشکل کرد.
-
-
-
ساروان بار من افتاد خدا را مددی
که امید کرمم همره این محمل کرد
-
ای شتربان! بار من افتاد. بهر خدا یاریام کن! چرا که به امید لطف تو با این کاروان همراه شدم.
-
-
-
روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار
چرخ فیروزه طربخانه از این کهگل کرد
-
صورت خاک آلود و چشمان اشک بار من را سبک نشمار؛ آسمان فیروزهای با این کاهگل عشرتکده به پا کرده است.
-
-
-
آه و فریاد که از چشم حسود مه چرخ
در لحد ماه کمان ابروی من منزل کرد
-
آه و فریاد! که در اثر چشم زخم ماهِ آسمانِ حسود، دلبندِ همچون ماه من که ابروان کمانی داشت، در قبر جا گرفت.
-
-
-
نزدی شاه رخ و فوت شد امکان حافظ
چه کنم بازی ایام مرا غافل کرد
-
ای حافظ! شاه رخ (شاه سیما یا مهرهای در شطرنج یا پرنده بزرگ) را نگرفتی و فرصت از دست رفت. چه کار کنم؟ بازی روزگار حواس مرا پرت کرد.
-
بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/بلبلی-خون-دلی-خورد-و-گلی-حاصل-کرد
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3500 تومان)
شعری در سوگ از دست دادن فرزند
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3500 تومان)
دانلود متن شعر زیبای حافظ
از میان تصاویر زیر، عکس نوشتهی این شعر را انتخاب نمایید:
گلی
- گل
-
- هرجا که گل به صورت مجزا به کار برده شود،(نام خاص آن ذکر نشود) منظور گل سرخ است.
بلبلی
- عندلیب
- هزاردستان
- بلبل
- مرغ چمن
- مرغ سحر
- هزار
-
- پرنده ایست جزو راسته ٔ گنجشکان متعلق به دسته ٔ دندانی نوکان که قدش تقریباً به اندازه ٔ گنجشک است و رنگش در پشت خاکستری متمایل به قرمز و در زیر شکم متمایل به زرد است . نوکش ظریف و تیز است . این پرنده حشره خوار است و آوازی دلکش دارد
غیرت
- غیرت
- رشک، حسد
طوطی
- طوطی
-
- پرنده ای است عموما سبزرنگ که میتواند آوای آدمی را تقلید کند
امل
- اَمَل
- امید
- آرزو
- خواهش
قره العین
- قرة العین
- آنچه مایهی روشنی چشم شود
- فرزند
محمل
- محمل
- کجاوه، تخت روان، از وسایل سفر که بر پشت یک شتر میگذارند
ساروان
- ساربان
- ساروان
- شتربان. محافظت کننده و نگاه دارنده ٔ شتر
لحد
- لحد
- شکافی در قبر که جسد مرده را در آن قرار میدهند.
رخ
- رخ
- گونه، چهره
- یکی از مهره های شطرنج که به شکل برج است
- پرنده ای موهوم و بزرگ مانند سیمرغ و عنقا.
- جنگجو، پهلوان
- سوی، طرف
- افسار
- رخنه، شکاف