-
بیا ساقی آن زیبق تافته
به شنگرف کاری عمل یافته
-
بده تا در ایوان بارش برم
چو شنگرف سوده به کارش برم
-
***
-
***
-
***
-
ببار ای جهاندیده دهقان پیر
سخنهای پرورده دلپذیر
-
چنان راند برنده الماس را
که سر در سم افکند پرطاس را
-
ز روسی یکی شیر شوریده سر
به گردن در آورده روسی سپر
-
درآمد به نارود چالش کنان
به خون مخالف سگالش کنان
-
ز هندی چنان هندیی خورد باز
که روسی سپر گشت ازو بی نیاز
-
همان روسی دیگر آمد به خشم
هم افتاد تا برهم افتاد چشم
-
چنین چند را کشت تا نیمروز
چو آهوی پی کرده را تند یوز
-
فرو بست ازو روسیان را نفس
نیامد دگر سوی پیگار کس
-
به آرامگه تافت هندی عنان
به خون و خوی آلوده سر تا میان
-
ملک چون چنان دید بنواختش
سزاوار خود خلعتی ساختش
-
فرود آمدند از دو جانب سپاه
یزکها نشاندند بر پاسگاه
-
که چون خسرو از چین درآمد به روس
کجا بردش این سبز خنگ شموس
-
دگر باره چرخش چه بازی نمود
جهانش چه نیرنگ سازی نمود
-
گزارنده صراف گوهر فروش
سخن را به گوهر برآمود گوش
-
که رومی چو آشفتن روس دید
جهان را چو پر کنده طاوس دید
-
شب تیره پهلو به بستر نبرد
به طالع پژوهی ستاره شمرد
-
زمین فرش سیفور چون درنوشت
برآورد سر صبح با تیغ و طشت
-
بدان تیغ کز طشت بنمود تاب
سرافکنده تیغ گشت آفتاب
-
برون آمد از پرده تیره میغ
ز هر تیغ کوهی یکی کوه تیغ
-
دو لشگر نگویم دو دریای خون
به بسیاری از آب دریا فزون
-
به تدبیر خون ریختن تاختند
به هم تیغ و رایت برافراختند
-
به عرض دومیدان در آن تنگجای
فشردند چون کوه پولاد پای
-
در آن معرکه عارض رزمگاه
برآراست لشگر به فرمان شاه
-
ز پولاد پوشان الماس تیغ
به خورشید روشن درآورد میغ
-
جداگانه از موکب هر گروه
حصاری برآورد مانند کوه
-
دوالی و گردان ایران زمین
سوی میمنه گرم کردند کین
-
قدر خان و فغفوریان یکسره
علم برکشیدند بر میسره
-
جناح از خدنگ غلامان خاص
زده پره بر گشتن بی قصاص
-
به پیش اندرون پیل پولاد پوش
پس او دلیران تندر خروش
-
شه پیلتن با هزاران امید
کمر بسته بر پشت پیل سپید
-
ز دیگر طرف سرخ رویان روس
فروزنده چون قبله گاه مجوس
-
به خزرانیان راست آراسته
ز چپ بانگ پرطاس برخاسته
-
الانی ز پس ایسوی بر جناح
سر انداختن کرده بر خود مباح
-
به قلب اندرون روسی کینه جوی
ز مهر سکندر شده سینه شوی
-
سپاه از دو جانب صف آراسته
زمین آسمان وار برخاسته
-
دراهای روسی درآمد به جوش
چو هندوی بیمار برزد خروش
-
غریویدن کوس گردون شکاف
زمین را برافکند پیچش به ناف
-
همان نای ترکی برآورده شور
به بازوی ترکان درآورده زور
-
صهیل زمین سنبه تازیان
به ماهی رسانده زمین را زیان
-
لگد کوبه گرزه هفت جوش
برآورده از گاو گردون خروش
-
بلارک بگاورسه نقره گون
ز نقره برآورده گاورس خون
-
خدنگ سه پر کرده ز آهن گذار
چو مرغ دو پر بر سر مرغزار
-
ز نیزه نیستان شده روی خاک
ز کوپالها کوه گشته مغاک
-
سنان بر سر موی بازی کنان
به خون روی دشمن نمازی کنان
-
ز غریدن شیر در چرم گرگ
شده فتنه خرد را سر بزرگ
-
سنان چشمه خون گشاده ز سنگ
بر او رسته صد بیشه تیر خدنگ
-
خدنگی همه سرخ گل بار او
گلی خون تراویده از خار او
-
نهنگان شمشیر جوشن گداز
به گردنکشی کرده گردن دراز
-
گشاده بخار از تن کوه درز
زمین را فتاده بر اندام لرز
-
ز غوغا بر آوردن خیل روس
تکاور شده زیر شیران شموس
-
نیرزید با کمترین روسیی
فلاطونی آن جا فلاطوسیی
-
همان رومی رایت افراخته
ز هندی در آب آتش انداخته
-
گلوی هوا درکشید ای شگفت
به ضیق النفس کام گیتی گرفت
-
نه پوینده را بر زمین پای بود
نه پرنده را در هوا جای بود
-
ز روسی برون شد به آوردگاه
یکی شیر پرطاس روبه کلاه
-
چو کوهی روان گشته بر پشت باد
عجب بین که بر باد کوه ایستاد
-
مبارز طلب کرد و جولان نمود
به نام آوری خویشتن را ستود
-
که پرطاسیان را درین خام چرم
به پرطاسی من شود پشت گرم
-
چو تندی کنم تندری گوهرم
چو آیم به رزم اژدها پیکرم
-
پلنگان درم بر سر کوهسار
نهنگان خورم بر لب جویبار
-
چو شیران به پرخاش خو کرده ام
نه چون روبهان دنبه پرورده ام
-
درشتم به چنگال و سختم به زور
به خامی درم پهلوی نره گور
-
همه خون خامست نوشیدنم
همه چرم خامست پوشیدنم
-
سنانم ز پهلو درآید به ناف
دروغی نمی گویم اینک مصاف
-
بیائید یک لشگر از چین و روم
که آتش فروزنده گردد ز موم
-
مبخشاد یزدان بر آن رهنمون
که بخشایش آرد به من بر بخون
-
ز قلب ملک پیش آن تند مار
برون رفت جوشنوری نیزه وار
-
به پرخاش کردن گشادند چنگ
در آن پویه کردند لختی درنگ
-
ز شمشیر پرطاسی خشمناک
جوانمرد رومی درآمد به خاک
-
دگر رومیی رفت و هم خاک دید
که پرطاس را بخت چالاک دید
-
ملک زاده ای بود هندی به نام
بسی سر بریده به هندی حسام
-
بران گرگ درنده چون شیر مست
بر آشفت پولاد هندی بدست
-
بسی حمله کردند دست آزمای
سر بخت کس درنیامد ز پای
-
ملک زاده هندی چو شد سخت کوش
برآورد شمشیر هندی به دوش
جنگ اول اسکندر با روسیان
نظامی
https://www.sherfarsi.ir/nezami/جنگ-اول-اسکندر-با-روسیان
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(39500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(39500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(39500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(39500 تومان)
یزکها
- یَزَک
- جمع قلیل و مردم کمی را گویند که در مقدمه و پیش پیش لشکر به راه روند تا از سپاه خصم باخبر باشند و به ترکی قراول خوانند.
میغ
- میغ
- ابر، مِه
- سیاه
روبه-روبهان
- روباه
- روبه
-
-
- جانوری است وحشی و گوشتخوار و پستاندار از خانواده ٔ سگ که حیله گری را بدان نسبت میدهند. روباه دارای پوستی نرم و پرمو و دمی بزرگ و انبوه است و برنگهای سرخ و خاکستری و سیاه و زرد دیده می شود. پوست این حیوان را آستر لباس می کنند و گاهی برای زینت بکار میرود.