-
وقت سحر به آینه ای گفت شانه ای
کاوخ فلک چه کجرو و گیتی چه تند خوست
-
ما را زمانه رنجکش و تیره روز کرد
خرم کسیکه همچو تواش طالعی نکوست
-
هرگز تو بار زحمت مردم نمیکشی
ما شانه می کشیم بهر جا که تار موست
-
از تیرگی و پیچ و خم راههای ما
در تاب و حلقه و سر هر زلف گفتگوست
-
با آنکه ما جفای بتان بیشتر بریم
مشتاق روی تست هر آنکسی که خوبروست
-
گفتا هر آنکه عیب کسی در قفا شمرد
هر چند دل فریبد و رو خوش کند عدوست
-
در پیش روی خلق بما جا دهند از انک
ما را هر آنچه از بد و نیکست روبروست
-
خاری بطعنه گفت چه حاصل ز بو و رنگ
خندید گل که هرچه مرا هست رنگ و بوست
-
چون شانه عیب خلق مکن موبمو عیان
در پشت سر نهند کسی را که عیبجوست
-
زانکس که نام خلق بگفتار زشت کشت
دوری گزین که از همه بدنامتر هموست
-
ز انگشت آز دامن تقوی سیه مکن
این جامه چون درید نه شایسته رفوست
-
از مهر دوستان ریاکار خوشتر است
دشنام دشمنی که چو آئینه راستگوست
-
آن کیمیا که میطلبی یار یکدل است
دردا که هیچگه نتوان یافت آرزوست
-
پروین نشان دوست درستی و راستی است
هرگز نیازموده کسی را مدار دوست
آئین آینه یکرنگی و روراستی است
پروین
https://www.sherfarsi.ir/parvin/آئین-آینه
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7000 تومان)
فلک
- فلک
- آسمان، سپهر، گردون
- فلکه ، چوبی که در وسط آن ریسمان کوتاهی بسته شده بود که پای مجرم را در آن می بستند و می زدند.
بتان
- صنم
- بت
- بت
- زیباروی
قفا
- قفا
- پس گردن ، پشت گردن
- پشت - پی ، دنبال .- عقب
عیان
- عیان
- آشکار
- شخص
کیمیا
- کیمیا
- ماده ای که به عقیدة قدما می توانست مس را تبدیل به طلا کند.
- مکر و حیله
- عشق و عاشقی
- هر چیز نادر و نایاب ، دست نیافتنی
- (در تصوف) نظر پیرو مرشد کامل