-
خلید خار درشتی بپای طفلی خرد
بهم برآمد و از پویه باز ماند و گریست
-
بگفت مادرش این رنج اولین قدم است
ز خار حادثه تیه وجود خالی نیست
-
هنوز نیک و بد زندگی بدفتر عمر
نخوانده ای و بچشم تو راه و چاه یکیست
-
ز پای چون تو در افتاده اند بس طفلان
نیوفتاده درین سنگلاخ عبرت کیست
-
ندیده زحمت رفتار ره نیاموزی
خطا نکرده صواب و خطا چه دانی چیست
-
دلی که سخت ز هر غم تپید شاد نماند
کسیکه زود دل آزرده گشت دیر نزیست
-
ز عهد کودکی آماده بزرگی شو
حجاب ضعف چو از هم گسست عزم قویست
-
بچشم آنکه درین دشت چشم روشن بست
تفاوتی نکند گر ده است چه یا بیست
-
چو زخم کارگر آمد چه سر چه سینه چه پای
چو سال عمر تبه شد چه یک چه صد چه دویست
-
هزار کوه گرت سد ره شوند برو
هزار ره گرت از پا در افکنند بایست
رنج نخست
پروین
https://www.sherfarsi.ir/parvin/رنج-نخست
