کاربردهای تیه
-
دانی چه گفت نفس بگمراه تیه خویش
زین راه بازگرد گرت راه دیگر است
-
تیه خیالت به مقصدی نرساند
راهروان راه برده اند به پایان
-
برو از تیه بلا گمشده ای دریاب
بزن آبی و ز جانی شرری بنشان
-
چه میبافی پرند و پرنیان در دوک نخ ریسی
چه میخواهی درین تاریک شب زین تیه ظلمانی
-
بسوز اندرین تیه ای دل نهانی
مخواه از درخت جهان سایبانی
-
به تیه فقر ازان روی گشت دل حیران
که هیچگه شتر آز را مهار نکرد
-
رهنمون گشتند در تیه ضلال
توشه ها بردند از وزر و وبال
-
چون شدی سرگشته در تیه نیاز
با خبر باش از نشیب و از فراز
-
سرمست ای کبوترک ساده دل مپر
در تیه آز راه تو دانه میزند
-
چنان گرم در تیه قربت براند
که در سدره جبریل از او بازماند
-
علی قلبی العدوان من عینی التی
دعته الی تیه الهوی فاضلت
-
این جهان تیهست و تو موسی و ما
از گنه در تیه مانده مبتلا
-
گر دل موسی ز ما راضی بدی
تیه را راه و کران پیدا شدی
-
عکس می گویی و مقلوب ای سفیه
ای رها کرده ره و بگرفته تیه
-
چون رهانیدت ز ده زندان کرم
تیه را بر خود مکن حبس ستم
-
روزگارم رفت زین گون حالها
هم چو تیه و قوم موسی سالها
-
خالق دریا و دشت و کوه و تیه
ملکت او بی حد و او بی شبیه
-
آن به آید که شوم زشت و کریه
تا بوم آمن درین کهسار و تیه
-
هم چو قوم موسی اندر حر تیه
مانده ای بر جای چل سال ای سفیه
-
تا خیال عجل از جانشان نرفت
بد بریشان تیه چون گرداب زفت
-
بگفت مادرش این رنج اولین قدم است
ز خار حادثه تیه وجود خالی نیست