تیه

تیه
بیابان، بیابانی که موجب هلاک یا گمراهی است
1

کاربردهای تیه

  • دانی چه گفت نفس بگمراه تیه خویش

    زین راه بازگرد گرت راه دیگر است

  • تیه خیالت به مقصدی نرساند

    راهروان راه برده اند به پایان

  • برو از تیه بلا گمشده ای دریاب

    بزن آبی و ز جانی شرری بنشان

  • چه میبافی پرند و پرنیان در دوک نخ ریسی

    چه میخواهی درین تاریک شب زین تیه ظلمانی

  • بسوز اندرین تیه ای دل نهانی

    مخواه از درخت جهان سایبانی

  • به تیه فقر ازان روی گشت دل حیران

    که هیچگه شتر آز را مهار نکرد

  • رهنمون گشتند در تیه ضلال

    توشه ها بردند از وزر و وبال

  • چون شدی سرگشته در تیه نیاز

    با خبر باش از نشیب و از فراز

  • سرمست ای کبوترک ساده دل مپر

    در تیه آز راه تو دانه میزند

  • چنان گرم در تیه قربت براند

    که در سدره جبریل از او بازماند

  • علی قلبی العدوان من عینی التی

    دعته الی تیه الهوی فاضلت

  • این جهان تیهست و تو موسی و ما

    از گنه در تیه مانده مبتلا

  • گر دل موسی ز ما راضی بدی

    تیه را راه و کران پیدا شدی

  • عکس می گویی و مقلوب ای سفیه

    ای رها کرده ره و بگرفته تیه

  • چون رهانیدت ز ده زندان کرم

    تیه را بر خود مکن حبس ستم

  • روزگارم رفت زین گون حالها

    هم چو تیه و قوم موسی سالها

  • خالق دریا و دشت و کوه و تیه

    ملکت او بی حد و او بی شبیه

  • آن به آید که شوم زشت و کریه

    تا بوم آمن درین کهسار و تیه

  • هم چو قوم موسی اندر حر تیه

    مانده ای بر جای چل سال ای سفیه

  • تا خیال عجل از جانشان نرفت

    بد بریشان تیه چون گرداب زفت

  • بگفت مادرش این رنج اولین قدم است

    ز خار حادثه تیه وجود خالی نیست