کاربردهای پوییدن
-
ره آن پوی که پیدایش ازوست
لیک با اینهمه خود ناپیداست
-
خلید خار درشتی بپای طفلی خرد
بهم برآمد و از پویه باز ماند و گریست
-
بهر گامی که پوئی کامجوئیست
نهفته هر دلی را آرزوئیست
-
دگر مرکب عقل را پویه نیست
عنانش بگیرد تحیر که بیست
-
سبک طوق و زنجیر از او باز کرد
چپ و راست پوییدن آغاز کرد
-
ببالد ندارد جز این نیرویی
نپوید چو پویندگان هر سویی