پوییدن

پوییدن
رفتن، نه خیلی تند و نه خیلی آهسته دویدن
1

کاربردهای پوییدن

  • ره آن پوی که پیدایش ازوست

    لیک با اینهمه خود ناپیداست

  • خلید خار درشتی بپای طفلی خرد

    بهم برآمد و از پویه باز ماند و گریست

  • بهر گامی که پوئی کامجوئیست

    نهفته هر دلی را آرزوئیست

  • دگر مرکب عقل را پویه نیست

    عنانش بگیرد تحیر که بیست

  • سبک طوق و زنجیر از او باز کرد

    چپ و راست پوییدن آغاز کرد

  • ببالد ندارد جز این نیرویی

    نپوید چو پویندگان هر سویی