-
از جان برون نیامده جانانت آرزوست
زنار نابریده و ایمانت آرزوست
-
بر درگهی که نوبت ارنی همی زنند
موری نه ای و ملک سلیمانت آرزوست
-
موری نه ای و خدمت موری نکرده ای
وآنگاه صف صفه مردانت آرزوست
-
فرعون وار لاف اناالحق همی زنی
وآنگاه قرب موسی عمرانت آرزوست
-
چون کودکان که دامن خود اسب کرده اند
دامن سوار کرده و میدانت آرزوست
-
انصاف راه خود ز سر صدق دادهای
بر درد نارسیده و درمانت آرزوست
-
بر خوان عنکبوت که بریان مگس بود
شهپر جبرئیل مگس رانت آرزوست
-
هر روز از برای سگ نفس بوسعید
یک کاسه شوربا و دو تا نانت آرزوست
-
سعدی درین جهان که تویی ذره وار باش
گر دل به نزد حضرت سلطانت آرزوست
از جان برون نیامده جانانت آرزوست
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/از-جان-برون-نیامده-جانانت-آرزوست
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
زنار
- زنار
- کُستی ؛ شالی که زردشتیان به کمر بندند.
- رشته ای که مسیحیان به وسیلة آن صلیب را به گردن آویزند
ارنی
- اَرِنی
- بنما مرا. و این اشارت است بقصه ٔ موسی علیه السلام : قال رب ارنی انظر الیک (قرآن 143/7)؛ گفت موسی (ع ) ای پروردگار من بنما مرا دیدار خود تا ببینم بسوی تو
انصاف
- انصاف
- عدل، داد، راستی
شهپر
- شهپر
- پر اولین بال پرندگان
خوان
- خوان
- سفره
- طبق بزرگ چوبی
- خوردنی
جبرئیل
- روح قدس
- روح القدس
- روح قدسی
- جبرئیل
- نام فرشته وحی
حضرت
- حضرت
- قرب ، حضور
- آستانه درگاه